آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

گفتاری درباب قهرمان افسانه‌ای تُرک‌زبان‌ها “کوراوغلی”/عبدالرحمان اونق

گوته” کسانی را که به داستان‌های قهرمانی روم باستان و دیگر داستان‌های بازمانده از روزگاران گذشته بی‌اعتنا بودند یا آن‌ها را جعلی و ساختگی می‌شمردند، محکوم می‌کرد و در پاسخشان می‌گفت: “فقط آن چیزهایی ساختگی و جعلی هستند که بی‌ثمر و بی‌معنی باشند و زیبایی و الهامی در خود نداشته باشند. اگر رومی‌ها آن‌قدر بزرگی داشتند که چنین داستان‌هایی بسازند، ما نیز باید آن‌قدر بزرگی و بزرگواری داشته باشیم که آن‌ها را باور کنیم.”

صادق هدایت یکی از شخصیت‌های علمی-ادبی ایران است که با علاقه خاصی به گردآوری علمی و ارائه نمونه‌های فرهنگ عامه و ادبیات شفاهی ایران پرداخته است. او دراین‌باره گفته است:
هنر و ادبیات توده‌ی مردم به منزله‌ی مصالح اولیه‌ی شاهکارهای بشری به شمار می‌آیند. به‌خصوص، ادبیات و هنرهای زیبا و فلسفه و ادیان، مستقیم از این سرچشمه سیراب شده‌اند و هنوز هم می‌شوند. این سرچشمه‌ی افکار توده، که نسل‌های پیاپی همه اندیشه‌های گران‌بها و عواطف و نتایج فکر و ذوق و آزمایش خود را در آن ریخته‌اند، گنجینه‌ی زوال‌ناپذیری است که شالوده‌ی آثار معنوی و کاخ باشکوه زیبایی‌های بشریت به شمار می‌آید. ترانه‌های عامیانه، آوازها و افسانه‌ها نماینده‌ی روح هنری هر ملت‌اند و فقط از مردمان گمنام به دست می‌آیند. این‌ها صدای درونی هر ملت‌اند و درعین‌حال، سرچشمه‌ی الهامات بشر و مادر ادبیات و هنرهای زیبا محسوب می‌شوند. به همین مناسبت، امروزه در کشورهای متمدن اهمیت خاصی برای فرهنگ عامه قائل می‌شوند.”

ماکسیم گورکی، نویسنده‌ی معروف روس، درباره‌ی افسانه‌ها گفته است: “بدون آگاهی از آفرینش‌های شفاهی مردم، تاریخ حقیقی توده‌های زحمتکش را نمی‌توان فرا گرفت.”
همین‌طور چنگیز آیتماتف، نویسنده‌ی نام‌آور قرقیز، می‌گوید: “هر ترانه‌ی قدیمی برای خودش کتاب تاریخی است. شاید گذشتگان ما خبر داشتند که ما روزی این قصه‌ها و ترانه‌ها را می‌خوانیم و از عواطف و دردها و احساساتشان باخبر می‌شویم. برای مثال به حماسه‌ی ‘اودیسه’ و ‘ایلیاد’ منتسب به هومر توجه کنید. این دو اثر، که به هر حال با استفاده از آفرینش‌های شفاهی تألیف گردیده‌اند، زندگی یونان باستان را، طی چند قرن متمادی منعکس می‌کنند و در آن‌ها از وقایع تاریخی مربوط به عصر هومری – سده‌های ۱۲ تا ۸ قبل از میلاد – سخن رفته است.”

حماسه‌ی کوراوغلی نیز نمونه‌ی دیگری از ابداعات و آفرینش‌های شفاهی خلق است که از قرن‌ها پیش در حافظه‌ها زنده مانده و همراه با تکامل مادی و معنوی نسل‌ها به زمان معاصر رسیده است.

در مورد محل پیدایش و تولد کوراوغلی نظریات گوناگونی وجود دارد. همه‌ی ملیت‌های تُرک‌زبان و همه‌ی کشورهای آسیای میانه کوراوغلی را از آنِ خود می‌دانند. پژوهشگران ادبیات عامیانه نیز نظرات گوناگونی درباره‌ی محل پیدایش و تولد کوراوغلی ابراز داشته‌اند.

الکساندر خودزکو” دانشمندی است که در اواسط قرن نوزدهم برای اولین بار ترجمه‌ای از گوراوغلی را به زبان انگلیسی منتشر و این داستان را به جهانیان معرفی کرد. او گوراوغلی را براساس اظهارات مردم آذربایجان، تُرکمنی از طایفه‌ی “تِکه” می‌داند که در زمان شاه عباس دوم صفوی در خراسان به دنیا آمده و بعدها به آذربایجان ایران کوچیده و در دژی به نام “چاندی بئل” واقع در دره‌ی سلماس و سر راه خوی-ارزروم، راهزنی می‌کرده است.

فاروق سومر”، عالم تُرک، با این نظریه مخالفت کرده، می‌گوید: “بعضی کوراوغلی را تُرکمنی از طایفه‌ی تُرکمنستان به نام تِکه منسوب کرده‌اند و بر این عقیده‌اند که داستان او از تُرکمنستان به ایران و از آن‌جا به آناتولی راه یافته است، در حالی که گوراوغلی یک تُرک آناتولی است و داستان گوراوغلی نیز ابتدا در تُرکیه شکل گرفته و از تُرکیه به ایران و از ایران به تُرکمنستان نفوذ کرده است.”

غوربان صحت بدخشان”، پژوهشگر ادبیات عامیانه‌ی تُرکمن، معتقد است که محل زندگی کوراوغلی در فاصله‌ی بین نیل‌کوه و روستای دهنه، از توابع بخش کلاله‌ی تُرکمن‌صحرا است. در این منطقه، تپه‌ای کم‌ارتفاع و غیرمسکونی وجود دارد که از قدیم‌الایام به “چاندی بئل” معروف بوده است و روایت می‌کنند که اسب معروف کوراوغلی، “غیرآت”، این فاصله‌ی نیل‌کوه تا چاندی بئل را پرواز کرده است. می‌گویند حتی جای پای اسب نیز در دامنه‌ی تپه مشهود است.

در هر صورت، به نظر من نکته‌ی مهم چیز دیگری است؛ همان‌طور که “امید کافتانچی‌اوغلو” گفته است، نه تاریخ ولادت گوراوغلی مهم است و نه این‌که او در کجا زاده و کجا بالیده است؛ آنچه اهمیت دارد، جوهره‌ی تلاش، شخصیت و آرمان اوست. در همه‌ی این روایت‌ها اصل بر ستم‌ستیزی گوراوغلی است و این‌که مردمان مظلوم آرمان خود را در وجود او می‌جستند.

کوراوغلی قهرمانی است برخاسته از میان مردم و پاسدار منافع مردم. پول‌پرستان “بای”ها او را راهزن می‌نامیدند و تشنه‌ی خونش بودند، اما مردم عادی او را نجات‌بخش خویش می‌شمردند و آرزو می‌کردند خداوند عمر جاویدان به او بدهد. زراندوزان و حاکمان، کوراوغلی را مانع زراندوزی بیشتر خویش می‌دانستند، اما مردم عادی عزیزش می‌دانستند و برای سلامتش دعا می‌کردند.

بدین ترتیب، افسانه و تاریخ به هم آمیخت و از آمیزش این دو، قهرمانی پدید آمد به نام گوراوغلی که جاودانه ماند.

برای تهیه و تنظیم این مقاله از کتاب کوراوغلی در افسانه و تاریخ نوشته‌ی رحیم رئیس‌نیا کمک گرفته‌ام.

Facebook
Telegram
Twitter
Email