جامعه ایران و خلقهای ساکن در آن، در دو قرن اخیر مبارزات و تلاشهای فداکارانهای را به نمایش گذاشتهاند که مهمترین دستاورد آن انقلاب مشروطه بود و سند حقوقی آن، یعنی قانون اساسی سال 1285، دارای آنچنان ظرفیتهایی بود که میتوانست در آن مقطع تاریخی زمینهساز تغییرات مهمی در ساختار سیاسی و اجتماعی جامعه ایران باشد. ولی بنا به دلایل عینی و ذهنی متعدد، بخصوص حاکمیت و موجودیت مناسبات اقتصادی و اجتماعی ماقبل سرمایهداری و عقبماندگی فرهنگی جامعه، تودههای مردم نتوانستند به شکل آگاهانه و سازمانیافته در تعیین سرنوشت سیاسی خود تأثیرگذار باشند. در نتیجه، این امکان به وجود آمد که مالکان و زمینداران بزرگ و رهبران قبایل و عشایر و همچنین طبقه اشراف و اعیان شهرنشین و روحانیون مذهبی حاکمیت انحصاری خود را در عرصه سیاستورزی و کشورداری و چنگاندازی بر ثروت جامعه تأمین نمایند.
به این ترتیب انقلاب مشروطه با به حاکمیت رسیدن رضا شاه و تأسیس سلسله پهلوی با شکست مواجه گردید. رضا شاه در سالهای حاکمیت خود با الگوبرداری ناقص و نادرست از مدرنیته سرمایهداری سعی نمود تغییراتی ساختاری را در نظام حقوقی، فرهنگی، اداری و آموزشی جامعه به وجود آورد. ولی نه بر اساس ایدههای اصلی مدرنیسم که انسانگرایی و عقلانیت میباشد، بلکه هدف اصلی او سیاست دولت و ملتسازی بود بر اساس ایدههای باستانگرایانه و ساختن یک ایدئولوژی ملی بر اساس آن ایدهها بود. و در عین حال یک سیستم متمرکز دولتی که در متن آن اراده و تمایلات پادشاه، مظهر اراده و خواستهای ملت باشد را هدف خود قرار داد. و برای اجرایی کردن آن به سرکوب شدید ناراضیان و مخالفان پرداخت. مجلس شورای ملی رضا شاهی، با تدوین قوانینی تکلم به زبانهای محلی از جمله آذربایجانی و کردی را ممنوع ساخت. و همچنین تحمیل لباس متحدالشکل و یکسان به مردم موجب ناراضیتی و شورشهای بزرگی در کردستان گردید که در نتیجه آن هزاران نفر از آنان را دولت رضا شاه به مناطق مرکزی ایران مانند اصفهان و یزد تبعید نمود و املاک و دارایی آنان را مصادره کرد و تعداد زیادی از مردم در این قیامها و مبارزات کشته شدند.
آنچه جای تأمل و تعجب است این است که آیا رضا شاه و همفکرانش این واقعیت را نمیدانستند که زبان کردی، لباس و فرهنگ کردی یکی از نمونههای اصیل و دیرینه جغرافیای فرهنگی ایران است؟ آیا نمیدانستند شاعران و ادبا و متفکران آذربایجانی و کرد و دیگر خلقها در طول هزاران سال بدون هیچ اجباری و با میل و رغبت خود آثارشان را به زبان فارسی تألیف مینمودند؟
آنچه تا قبل از حاکمیت رضا شاه وجود داشت، یک نوع طبیعی و خاصی از کنفدرالیسم فرهنگی بود که حقوق طبیعی فرهنگی و زبانی خلقهای ساکن در ایران را تأمین میکرد. ولی همان ایدههای رضا شاهی و همفکرانش و همچنین حامیان آن ایدهها در رژیم جمهوری اسلامی که بر اساس انکار حقوق فرهنگی و زبانی خلقهای دیگر بنا گردیده است به خمیرمایه ایدئولوژی ایرانگرایانه مرکزگرا تبدیل شده است و مدت صد سال است که با تبلیغ و توجیه ترس از به خطر افتادن تمامیت ارضی ایران یک دیکتاتوری سیاه همراه با کشتن، زندان، شکنجه و عقبماندگی اقتصادی و اجتماعی را به جامعه ایران تحمیل کرده است که ثمره این سیاست تمرکز قدرت و ثروت در نزد عدهای قلیل و کمشمار از یک سو و از سوی دیگر فقر و محرومیتهای اقتصادی و سیاسی، اعدام، زندان، مهاجرتهای اجباری و محرومیت میلیونها نفر از سوادآموزی و حتی محرومیت صدها هزار نفر از داشتن شناسنامه از نتایج مشهود این نوع حکمرانی میباشد.
بعد از شروع جنگ دوم جهانی به دلیل وجود بدگمانی دولتهای متفق در ارتباط با همکاری میان رژیم رضا شاه و دولت آلمان نازی، دولتهای متفق نیروهای نظامی خود را در تابستان 1320 وارد خاک ایران کردند که در نتیجه رضا شاه مجبور به استعفا شد. این حادثه مهم موجب از همپاشیدن سیستم سرکوبگر رضا شاهی گردید و زمینه مساعدی را به وجود آورد تا مردم ایران از جمله کردها برای پسگیری مطالبات و خواستهای سیاسی و اجتماعی خود فعالیتهای تشکیلاتی و سیاسی در این مرحله جدید را آغاز نمایند که به آنها میپردازیم.
در شهریور 1321 (سپتامبر 1942) در شهر مهاباد با حضور 15 نفر از فعالین سیاسی کرد، حزب کومله ژیانه وه ی کردستان (حزب احیای حیات کرد) بنیانگذاری گردید و عبدالرحمن ذبیحی را به عنوان دبیر اول آن حزب انتخاب نمودند و در فروردین 1322 (آوریل 1943) اولین کمیته مرکزی خود را انتخاب نمود. با برگزاری اولین کنگره کومله در آبان ماه 1323 با انتشار بیانیهای آنچه را که مضمون و ماهیت خواستهای آنها را بیان مینمود، منتشر کرد. در آن بیانیه آنها خواستار به رسمیت شناختن حقوق فرهنگی و زبانی در کردستان بودند و همچنین آموزش به زبان کردی و اداره کردن کردستان توسط مردم محلی را به عنوان خواستهای اصلی مطرح نمودند. حل و فصل مسائل سیاسی و نهایی را به پایان جنگ و اشغال ایران از سوی متفقین موکول کردند. اولین شماره مجله نیشتنان که از نشریات سیاسی ـ اجتماعی کومله بود، در تیرماه 1322 در تبریز چاپ میشد، انتشار پیدا کرد و همچنین نشریه انجمن کومله ارگان مرکزی این حزب بود.
ویژگی خاصی که در موضعگیری سیاسی ـ اجتماعی کومله وجود داشت، جدا از خواستهای فرهنگی و خودگردانی اداری، مبارزه بر علیه مناسبات فئودالی و ضرورت اصلاحات ارضی و اقتصادی بوده است. قاضی محمد نیز در سال 1323 به حزب کومله پیوست و از آن اعلام پشتیبانی کرد. او به عضویت رهبری کومله پذیرفته شد و به عنوان دبیر اول آن حزب انتخاب گردید.
کومله از جهت نظری و ایدئولوژیک دارای گرایشات چپ و سوسیالیستی بود و این میل و رغبت جدی را در شورویها به وجود آورد که از آنها پشتیبانی نمایند. رهبران کومله نیز با توجه به شناختی که از ماهیت سیاسی و ایدئولوژیک حزب کمونیست شوروی داشتند، برقراری رابطه و همکاری دوستانه با شوروی را به نفع خود ارزیابی نمودند و برقراری این رابطه زمینه را برای دیدارهای رسمی دوجانبه فراهم کرد. در شهریور 1324 کنسولگری شوروی در تبریز از هیئت نمایندگی کردها به رهبری قاضی محمد دعوت نمود که به تبریز بروند و در آنجا به آنها پیشنهاد گردید برای گفتگوهای رسمی دوجانبه با مقامات شوروی به شهر باکو سفر نمایند. هیئت نمایندگی کردها به باکو رفت و در دیدار با میرجعفر باقروف دبیر اول حزب کمونیست آذربایجان دیدار و گفتگوهایی را با هدف آگاهی یافتن از مواضع و سیاستهای یکدیگر به انجام رساندند و چارچوب همکاریهای دوجانبه را معین کردند.
در تاریخ 25 مرداد 1324 (15 اوت 1945) قاضی محمد در شهر مهاباد با برگزاری جلسهای از افراد شناختهشده و با نفوذی که از جنبش پشتیبانی میکردند، تأسیس حزب دموکرات کردستان ایران را اعلام نمود و حزب کومله نیز انحلال خود را اعلام نموده و اعضای آن عضویت در حزب دموکرات کردستان را پذیرفتند.
حزب دموکرات کردستان در اولین بیانیه خود از عدم اجرای قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی که مندرج در متن قانون اساسی مشروطه میباشد، انتقاد نمود و بر اجرایی کردن آن تأکید کرد. و اهداف اصلی حزب دموکرات کردستان را اینچنین تدوین نمودند:
خودمختاری برای کردستان در چارچوب تمامیت ارضی ایران
کاربست زبان کردی برای امور آموزشی و اداری
تأسیس یک شورای استانی (انجمن ایالتی) با هدف نظارت بر فعالیتهای امور اداری و اجتماعی در کردستان
انتخاب مقامات ارشد اداری از مردم بومی و محلی
داشتن رابطه اتحاد و برادری با مردم آذربایجان
تدوین قانون واحد برای تأمین عدالت میان کشاورزان و اعیان
قاضی محمد و حزب دموکرات کردستان در تاریخ 26 آذرماه 1324 مجلس ملی کردستان را تأسیس و موجودیت دولت خودمختار کردستان را اعلام کردند و در دوم بهمن ماه سال 1324 جمهوری خودمختار فعالیت خود را آغاز کرد. قاضی محمد به ریاست این جمهوری انتخاب شد. حاج بابا شیخ به عنوان نخستوزیر و سیف قاضی به سمت وزیر جنگ برگزیده شدند.
پس از تشکیل دولت، رهبران آن فعالیت همهجانبه خود را در جهت اجرایی کردن اهدافشان آغاز نمودند. در شهر مهاباد مسئولان فرهنگی با استفاده از چاپخانهای که دولت شوروی در اختیار آنها قرار داده بود، چاپ و نشر کتابهای درسی را به زبان کردی آغاز کردند. و همچنین نشر کتاب، روزنامه و ماهنامهها به زبان کردی توسعه پیدا کرد. روزنامه و ماهنامه کردستان و مجله ادبی کردستان و نیز مجلهای برای خردسالان گروگالی مئدالان منتشر میشد. و انجام اقدامات اصلاحی و عمرانی با هدف ارائه خدمات بیشتر و بهتر در دستور کار قرار گرفت. سوادآموزی در میان جامعه، بخصوص زنان، گسترش پیدا کرد.
روابط جمهوری کردستان و آذربایجان:
در همین مقطع تاریخی در 21 آذرماه 1324 دولت خودمختار آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشهوری با تأیید و حمایت اکثریت قابل توجهی از مردم آذربایجان اعلام موجودیت کرد و در مدت زمان یک سال فعالیتش دستاوردهای باارزشی را در زمینه اصلاحات اداری، اقتصادی، فرهنگی و آزادیهای دموکراتیک برای مردم و مدرنسازی جامعه آذربایجان و دیگر خلقهای ایران به یادگار گذاشت.
همکاری و داشتن رابطه دوستی و برادری میان دو خلق آذربایجان و کردستان یک ضرورت مبرم تاریخی بوده و میباشد. رهبران دو طرف نیز در جهت تأمین این همکاری اقدامات مهمی را انجام دادند و در راستای این همکاریها و دیدارها، قاضی محمد به همراه هیئتی در بهار سال 1325 به تبریز رفت و در جریان مذاکرات دو جانبه توافقاتی انجام گرفت که باعث تحکیم هرچه بیشتر مناسبات این دو دولت ملی گردید.
از جمله مهمترین نکات توافق شده که در سوم اردیبهشت ماه 1325 به امضای دو طرف رسید این موارد است:
تشکیل کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی
کمکهای نظامی متقابل به همدیگر
مبادله نمایندگان میان همدیگر با هدف تأمین مداوم و مستمر همکاریها
تأکید بر تمایل دو دولت ملی به مذاکره با دولت مرکزی.
به موجب این قرارداد، مقرر گردید در مناطقی که محل زیست مشترک کردها و آذربایجانیها میباشد، مقامات اداری از میان دو خلق انتخاب شوند. و آذربایجانیها و کردها در آن مناطق از آزادی کامل فرهنگی در امور خود برخوردار باشند.
همچنین دو طرف متعهد شدند که هر گروه و شخصی که باعث اختلاف و یا در روابط میان آذربایجانیها و کردها اخلال به عمل آورد، محاکمه و مجازات شود.
یکی از نقطهعطفهای مهم در سیر حوادث در آن دوران، خروج نیروهای شوروی از ایران بود. براساس قرارداد سهجانبه میان ایران، شوروی و انگلستان که در ژانویه 1942 به امضا رسیده بود، شورویها در بهار سال 1946 (بهار 1325) نیروهای خود را از ایران خارج کردند.
در این اوضاع و احوال جدید، رهبران جنبش ملی در آذربایجان و کردستان با هدف حفظ دستاوردهای خود، دور جدیدی از مذاکرات را با دولت مرکزی آغاز کردند. در خرداد 1325، هیئت نمایندگی آذربایجان در مذاکرات خود با نمایندگان دولت مرکزی پذیرفتند که عنوان وزیر و وزارت را به اداره و مدیرکلی تغییر دهند و ساختار اداری جدید را مطابق با خواستههای دولت بپذیرند.
رهبران جنبش کرد نیز در مردادماه 1325 هیئت نمایندگی خود را به رهبری قاضی محمد به تهران فرستادند. در جریان مذاکرات، دولت مرکزی پیشنهاد کردها مبنی بر تشکیل استان کردنشین از مناطق سنیمذهب که توسط خود کردها اداره شود را به طور ضمنی پذیرفت. حتی قوامالسلطنه با این پیشنهاد قاضی محمد موافقت کرد به شرطی که استاندار آن از طرف دولت منصوب شود.
ولی این یک واقعیت انکارناپذیر است که از آغاز جنبش ملی و دمکراتیک مردم آذربایجان و کردستان، دولت مرکزی مترصد فرصت مناسبی بود که بتواند جنبش را سرکوب کند. هدف اصلی از این دیدارها و مذاکرات خریدن وقت بود. در جو سیاسی ایجادشده بعد از خروج نیروهای شوروی، دولت مرکزی با رهبری و تحریکات مستقیم محمدرضا شاه، تمام اهرمهای فشار و سرکوب را از طریق تبلیغات علیه ماهیت جنبش، تطمیع و تحریک گروههای عشایری در آذربایجان و کردستان و عشایر جنوب ایران با هدف جلب آنها برای سرکوب، محاصره و فشارهای اقتصادی، تحریم پولی و مالی در دریافت و پرداختهای اداری و تجاری، شور و اشتیاق و تاثیرگذاری بر سران ارتش شاهی برای آغاز سرکوب و هجوم نظامی، و حمایت همهجانبه کشورهای همسایه ایران و بهویژه دولت آمریکا و انگلستان از اقدامات رژیم شاه، و موارد بسیار دیگر، نشاندهنده اقداماتی است که دولت مرکزی برای سرکوب خشن در آذربایجان و کردستان تدارک دیده بود.
سرانجام، در تاریخ 20 آذرماه 1325 (10 دسامبر 1946)، قوامالسلطنه فرمان حمله نظامی به آذربایجان و کردستان را تصویب کرد و پس از چند روز، در 13 دسامبر نیروهای نظامی ارتش وارد تبریز شدند و با شدت عمل فراوانی به سرکوب و کشتن مردم پرداختند. همچنین در 15 دسامبر 1946، نیروهای نظامی ارتش وارد شهر مهاباد شدند و اولین کاری که انجام دادند، مصادره چاپخانهها و سوزاندن تمام کتابهای درسی و نشریات دیگری بود که به زبان کردی تألیف شده بودند.
نیروهای دولت مرکزی در ادامه اقدامات خود، در تاریخ 10 فروردینماه 1326 (31 مارس 1947)، قاضی محمد را به همراه برادرش صدر قاضی و پسرعمویش سیف قاضی در میدان چهارچراغ مهاباد به دار آویختند و به شهادت رساندند. بعد از یک هفته، سایر اعضای دولت را نیز اعدام کردند. این اعدامها در شهرهای بوکان و سقز نیز ادامه یافت.
هرچند رژیم شاه توانست و موفق به سرکوب فیزیکی حرکت آزادیخواهانه در کردستان و آذربایجان شد، ولی عزم و اراده مردم کردستان و آذربایجان و دیگر خلقهای ساکن در ایران برای ساختن ایرانی آزاد و دمکراتیک که عاری از هرگونه ستم و تبعیض باشد، شکستناپذیر خواهد بود.