گزارش تازهای از مرکز پژوهشهای مجلس پرده از حقیقت تلخ و نگرانکنندهای برداشته است: حوادث ناشی از کار، پس از تصادفهای جادهای، دومین عامل مرگومیر در کشور بهشمار میآید. بر اساس آمار منتشر شده، در سالهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱، بیش از ۳۸۰۰ کارگر در محیط کار جان خود را از دست دادهاند؛ آماری تکاندهنده که نشاندهنده وضعیت بحرانی ایمنی شغلی در ایران است.
این افراد بخشی از ۸۴ هزار نفری هستند که طی این دو سال دچار حادثه شغلی شده و نامشان در سیستم سازمان تأمین اجتماعی ثبت شده است. همچنین، بر اساس آمار سازمان پزشکی قانونی، در مجموع حدود ۵۴ هزار مورد معاینه مربوط به مصدومان حوادث کاری در این بازه زمانی صورت گرفته است.
معدن؛ گور دستهجمعی زیرزمین
مطالعه مرکز پژوهشها با تمرکز بر معادن، بهویژه معدن طبس، نشان میدهد که کار در معادن ایران، بهویژه معادن زغالسنگ، به یکی از مرگبارترین مشاغل بدل شده است. تنها در سال ۱۴۰۰، ۳۶۸ حادثه در معادن زغالسنگ ثبت شده که این بخش را در ردیف سوم پرحادثهترین معادن قرار داده است. با این حال، تنها بهطور متوسط ۸/۱ بازرسی از هر معدن در سال ۱۴۰۱ انجام شده؛ عددی که بههیچوجه با شدت خطرات این حوزه همخوانی ندارد.
مرکز پژوهشها هشدار داده که افزایش عمق استخراج، استفاده از روشهای سنتی و فرسودگی تجهیزات ایمنی و فنی، از جمله دلایل اصلی رشد تصاعدی حوادث معدنی بودهاند. به بیان دیگر، در حالی که عمق و ریسک کار افزایش یافته، ایمنی و نظارت بهجای رشد، درجا زده یا حتی عقبگرد داشته است.
نقد وضعیت موجود: بحران ساختاری یا بیتفاوتی مزمن؟
این آمارها بیش از آنکه صرفاً اعدادی خشک و بیجان باشند، نشاندهنده بحرانی ساختاری در نظام کار کشور هستند؛ بحرانی که از ضعف نظارت، ناکارآمدی تجهیزات ایمنی، پایین بودن استانداردهای محیط کار و بیتوجهی نهادهای ناظر ریشه میگیرد. این سؤال اساسی مطرح است: چرا با وجود اینهمه هشدار و تلفات، تغییری بنیادین در ساختار ایمنی مشاغل، بهویژه در صنایع پرخطر، ایجاد نمیشود؟
نبود قوانین سختگیرانه، ضعف در اجرای مقررات کار و نبود بیمههای حمایتی قوی برای کارگران شاغل در بخشهای پرریسک، موجب شده است تا شغل برای برخی به معنای ورود تدریجی به مرگ باشد. در واقع، کارگران نهتنها در معیشت خود دچار فقرند، بلکه امنیت جانیشان نیز در گرو تعللهای نهادی است.
نتیجهگیری: زنگ خطر به صدا درآمده
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس نه فقط سندی درباره وضعیت حوادث شغلی، بلکه زنگ خطری برای جان هزاران کارگریست که روزانه با خطر مرگ روبهرو هستند. اگرچه این گزارش گامی مثبت در مسیر شفافسازی است، اما بدون اقدامهای عملی، مانند اصلاح ساختار بازرسی، بهروزرسانی تجهیزات، آموزش ایمنی و تقویت حقوق اجتماعی کارگران، این آمار فاجعهبار تکرار خواهد شد.
آیا زمان آن نرسیده است که جان کارگران نیز بهاندازه تولید و سود، ارزشمند شمرده شود