آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

منصور سهرابی*: کشاورزی ناپایدار؛ تهدیدی جدی برای دریاچه ارومیه

گسترش بی‌رویه اراضی کشاورزی، مصرف نود درصدی منابع آبی حوضه و ناکامی طرح‌های احیای دریاچه، امروز ارومیه را به مرز تبدیل‌شدن به تالابی فصلی و در آینده، یک نمکزار خشک کشانده است. با این حال، هنوز می‌توان با اصلاح الگوی کشت، بهینه‌سازی روش‌های آبیاری، مدیریت یکپارچه منابع و جلب مشارکت محلی، برای نجات این زیست‌بوم ارزشمند امیدوار بود.

تصور کنید در کنار دریاچه ارومیه ایستاده‌اید؛ جایی که زمانی آب درخشان در آفتاب می‌رقصید و پرندگان مهاجر، آسمانش را مزین می‌کردند. نسیم خنک، بوی تالاب و صدای پرندگان، این منطقه را به بهشتی برای طبیعت‌دوستان بدل کرده بود. اما حالا، آن منظره دل‌انگیز جای خود را به زمینی ترک‌خورده، طوفان‌های نمکی و جزایری خشک‌شده داده است. این تصویر تلخ، بازتاب واقعیتی است که امروز بر یکی از بزرگ‌ترین دریاچه‌های شور جهان و یکی از سایت‌های ثبت‌شده در کنوانسیون رامسر سایه انداخته است. بحرانی که از دهه ۱۳۸۰ آغاز شد و ریشه اصلی آن را باید در الگوی ناپایدار کشاورزی استان‌های آذربایجان شرقی و غربی جست‌وجو کرد.

شناخت حوضه آبریز دریاچه ارومیه

با وسعتی در حدود ۵۱٬۸۷۶ کیلومتر مربع، این حوضه ۳٬۱۵ درصد از مساحت کشور و ۷ درصد از منابع آب سطحی ایران را در خود جای داده است. این محدوده جغرافیایی در سه استان آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی و کردستان پراکنده شده و ویژگی‌هایی متنوع دارد: از مناطق کوهستانی گرفته تا زمین‌های پست، فلات‌ها و دشت‌های آبرفتی. وجود دو قله آتشفشانی سهند و سبلان، زمین‌های حاصلخیز اطراف دریاچه را به یکی از قطب‌های مهم کشاورزی کشور تبدیل کرده است.

در این حوضه ۱۷ رودخانه دائمی، ۱۲ رودخانه فصلی و ۳۹ مسیل جریان دارند. دو رودخانه مهم زرینه‌رود و سیمینه‌رود به‌تنهایی بیش از نیمی از آب ورودی دریاچه را تأمین می‌کنند. این منطقه همچنین دارای ۱۰۲ جزیره است که برخی از آن‌ها به‌واسطه کاهش سطح آب، اکنون با خشکی پیوسته‌اند.

اقلیم منطقه با زمستان‌های سرد، تابستان‌های نسبتاً ملایم، بارندگی سالانه ۲۵۰ تا ۷۰۰ میلی‌متر و تبخیر بالای سالانه مواجه است. تبخیر، که در سطح دریاچه بین ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ میلی‌متر است، فشار مضاعفی به منابع آبی وارد کرده و همراه با بادهای غالب منطقه، شرایط را برای شکل‌گیری طوفان‌های نمکی فراهم کرده است.

ریشه بحران: کشاورزی ناپایدار

بیش از ۹۰ درصد منابع آبی حوضه در بخش کشاورزی مصرف می‌شود. از مجموع منابع آب تجدیدپذیر ۷,۱۳۶ میلیون مترمکعبی حوضه، حدود ۵,۲۸۰ میلیون مترمکعب برداشت می‌شود؛ عددی که ۳۴ درصد بیش از آستانه مجاز است. گسترش اراضی کشاورزی از ۵۰۸ هزار هکتار در اوایل دهه ۸۰ به بیش از ۷۰۰ هزار هکتار در سال‌های اخیر، فشار بی‌سابقه‌ای بر منابع وارد کرده است.

در آذربایجان غربی (ارومیه):
سطح کشت آبی از ۲۶۵٬۳۴۰ هکتار در ۱۳۸۶ به ۳۲۰٬۳۱۶ هکتار در ۱۳۹۸ رسیده است. محصولاتی مانند گندم و چغندرقند به دلیل حمایت‌های دولتی و نیاز بازار، رشد چشم‌گیری داشته‌اند. باغات آبی به‌ویژه سیب نیز به‌دلیل بازار صادراتی، رشدی ۲۸ درصدی داشته‌اند. این توسعه بدون توجه به ظرفیت منابع، ورودی آب دریاچه را کاهش داده است.

در آذربایجان شرقی (تبریز):
هرچند سطح زیرکشت محصولات زراعی آبی کاهش یافته، اما جای خود را به باغات آبی داده‌اند. سطح باغات از ۶۵٬۰۰۰ به ۸۳٬۰۰۰ هکتار افزایش یافته است. محصولاتی مانند انگور، سیب و گردو به دلیل سودآوری و صادرات، جایگزین شده‌اند. اما همین باغات نیز نیاز آبی بالایی دارند (۸٬۰۰۰ تا ۱۰٬۰۰۰ مترمکعب در هکتار) که فشار بر منابع را کاهش نداده است.

پیامدهای چندجانبه بحران

خشک شدن ۹۰ درصد بستر دریاچه منجر به طوفان‌های نمکی شده که ذرات نمک و فلزات سنگین را تا شعاع ۱۰۰ کیلومتری پخش می‌کنند. این طوفان‌ها موجب کاهش ۳۰ درصدی حاصل‌خیزی خاک و تهدید سلامت ساکنان شده‌اند. آمار وزارت بهداشت از افزایش ۲۵ درصدی بیماری‌های تنفسی و ۱۵ درصدی بیماری‌های چشمی حکایت دارد.

از جنبه اجتماعی، مهاجرت روستاییان ۱۸ درصد افزایش یافته و حاشیه‌نشینی شهری را تشدید کرده است. از نظر اقتصادی، کاهش محصولات کشاورزی و آسیب به گردشگری، معیشت جوامع محلی را تهدید می‌کند. در همین حال، تغییرات اقلیمی دوره‌های زراعی را کوتاه‌تر و کشاورزی را دشوارتر کرده‌اند.

ناکامی برنامه احیای دریاچه ارومیه

برنامه احیای دریاچه ارومیه (ULRP) از سال ۲۰۱۳ آغاز شد و هدف آن بازگرداندن سطح آب به ارتفاع ۱۲۴۷٬۱ متر بود. این برنامه شامل کاهش ۴۰ درصدی مصرف کشاورزی، کنترل چاه‌های غیرمجاز، انتقال آب، حفاظت از معیشت، افزایش جریان رودخانه‌ها و توسعه منابع جدید بود. با این حال، به‌دلیل تعارض میان نهادها، مقاومت‌های اجتماعی، مشکلات اجرایی و کمبود مشارکت محلی، اهداف محقق نشدند.

به‌جای کاهش، سطح زیر کشت ۷۱٬۰۰۰ هکتار افزایش یافت، طرح نکاشت متوقف شد و تولید چغندرقند رشد چشم‌گیری داشت. پروژه انتقال آب از زاب، با وجود هزینه هنگفت ۱۵ هزار میلیارد تومانی، به‌دلیل پیامدهای زیست‌محیطی و حساسیت‌های قومی با چالش‌های جدی مواجه شد.

راهکارهای پیشنهادی برای احیای دریاچه

  • اصلاح الگوی کشت: جایگزینی محصولات پرآب‌بر با گونه‌های کم‌مصرف و مقاوم به خشکی.
  • مدیریت یکپارچه منابع: کنترل چاه‌های غیرمجاز، تخصیص حق‌آبه زیست‌محیطی و بازنگری در سدسازی.
  • افزایش مشارکت محلی: آموزش کشاورزان و تشکیل تشکل‌های محلی برای مصرف بهینه آب.
  • مدیریت هوشمند دریاچه: تمرکز بر تأمین آب در بخش‌های کلیدی برای جلوگیری از ریزگردها.
  • تقویت سفره‌های زیرزمینی: جلوگیری از نفوذ آب شور به دشت‌ها، به‌ویژه در شرق دریاچه.

سخن پایانی

دریاچه ارومیه، این میراث طبیعی بی‌بدیل، قربانی کشاورزی ناپایدار، سدسازی غیراصولی و مدیریت ناکارآمد شده است. اما هنوز می‌توان با اصلاح ساختارهای بهره‌برداری و جلب مشارکت مردم، از نابودی کامل آن جلوگیری کرد. حفظ دریاچه ارومیه، صرفاً یک دغدغه زیست‌محیطی نیست؛ بلکه وظیفه‌ای است در برابر نسل‌های آینده.

*منصور سهرابی، اگرواکولوژیست و پژوهشگر بوم‌شناسی و محیط زیست است.

Facebook
Telegram
Twitter
Email