در هفتهای که گذشت، موجی از سرکوب، بازداشت و اعتراض در نقاط مختلف کشور، تصویری روشن از وضعیت بحرانی حقوق بشر، معیشت و آزادیهای اجتماعی ارائه داد.
افزایش فشار امنیتی بر زندانیان سیاسی و فعالان مدنی
بازداشت مجدد یونس آزادبر، زندانی سیاسی دهه ۶۰، با وجود آزادی با وثیقه سنگین ۸۰ میلیارد ریالی، بار دیگر نشان داد که آزادی مشروط در ایران بیمعنا و فاقد ضمانت اجرایی است. وضعیت جسمی وخیم او که ناشی از شکنجههای دوران زندان است، نادیده گرفته شده و نگرانیهای جدی درباره سلامت او وجود دارد.
در همین راستا، مطلب احمدیان، زندانی سیاسی کرد، در اعتراض به عدم امکان پیگیری درمان پزشکی، دست به اعتصاب غذا زده است. در حالی که پزشکی قانونی نیاز مبرم او به عمل جراحی را تأیید کرده، دادستانی همچنان مانع توقف اجرای حکم زندان شده است. این اقدام بازتاب روشنی از بیاعتنایی دستگاه قضایی نسبت به جان زندانیان دارد.
همچنین، سه زندانی سیاسی اهل آبدانان — وحید چاواران، ناصر رضایی و محمدحسین حاصلی — بدون ارائه حکم جدید، از زندان ایلام به زندانهای دورافتاده در زاهدان، کرمان و مشهد تبعید شدند. این نوع انتقالها آشکارا با هدف افزایش فشار و ایجاد محرومیتهای خانوادگی انجام شده است.
در ایلام، محمد دانیالی، فعال فرهنگی، نیز به دلیل شرایط غیرانسانی بازداشت و وخامت وضعیت روحیاش، دست به اعتصاب غذا زده است. او از جمله چهرههایی است که پس از بازداشتهای گسترده در دهلران طی سال گذشته، اکنون در زندان مرکزی ایلام دوران حبس خود را میگذراند.
در بوکان، دو برادر به نامهای موسی و حمزه یادیار با خشونت و بدون حکم قضایی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند؛ اتفاقی که در مناطق کردنشین بارها تکرار شده و همچنان بیپاسخ مانده است.
تداوم سرکوب معترضان
در دزفول، مراسم خاکسپاری عظیم فرخوند، که در جریان تجمع اعتراضی کشته شد، به صحنه حضور گسترده مردم تبدیل شد. مرگ او نماد سرکوب خشونتآمیز اعتراضات مردمی است؛ اعتراضاتی که حتی در زمان سوگواری نیز با فضای امنیتی مواجه میشوند.
اعتراضات گسترده زحمتکشان، بازنشستگان و کاسبان
در روزهای اخیر، بازنشستگان تأمین اجتماعی و کارکنان شرکت مخابرات در استانهای مختلف از جمله گیلان، اصفهان، سنندج، کرمانشاه، تهران، شهرکرد، زنجان، بندرعباس، ایلام، مریوان، اراک و اهواز، در تجمعهایی هماهنگ، خواستار اجرای کامل مصوبات قانونی و آییننامههای رفاهی خود شدند. این هماهنگی سراسری، بیانگر عمق نارضایتی و انسجام فزاینده میان این قشرهاست.
در لاوان، کارکنان شرکت نفت فلات قاره نسبت به تبعیض در پرداخت حقوق و فساد صندوق بازنشستگی اعتراض کردند؛ خواستهای که در سایه سکوت نهادهای نظارتی و نبود شفافیت، تاکنون بیپاسخ مانده است.
خیزش اعتراضی در میان دانشجویان و کاسبان
در دانشگاه شهید بهشتی، دانشجویان خوابگاه دختران در واکنش به قطع مکرر آب و برق تجمع کردند. قطع خدمات پایهای در یکی از مهمترین دانشگاههای کشور، نشانهای از فروپاشی خدمات دولتی در حوزه آموزش و رفاه است.
در آبادان، دمای بالای ۴۰ درجه سانتیگراد در کنار قطعی برق، سلامت دانشآموزان را تهدید کرده و موجب اعتراض خانوادهها شده است.
در قزوین، مالباختگان شرکتهای خودرویی با تجمع و حتی مسدود کردن بزرگراه، نسبت به بیتوجهی مقامات در قبال کلاهبرداریها اعتراض کردند. این اعتراضات با شعارهایی تند علیه مسئولان همراه بود که بازتابدهنده خشم فزاینده مردم از نادیده گرفتن مطالباتشان است.
در تهران و شهر ری، قطعی مکرر برق موجب شد کاسبان بازار آهن و کسبه شهری با تجمع و بستن خیابانها، خواستار پاسخگویی اداره برق شوند.