والنتین کاتاسانوف/ ترجمه. کاوه آیلین
هشتاد سال پیش، آنگلوساکسونها قصد حمله به اتحاد جماهیر شوروی را داشتند.
در جریان جنگ جهانی دوم، ترکیب ائتلاف ضد هیتلری- به سمت افزایش شمار کشورها – تغییر کرد. تا ژانویه ۱۹۴۲، به این ائتلاف ۲۶ دولت دیگر وارد شدند. در پایان جنگ، شمار آنها به ۵۴ کشور رسیده بود. هسته اصلی ائتلاف، بریتانیای کبیر، ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی – «سه قدرت بزرگ» – بودند. این سه کشور معمولاً نه تنها اعضای بلوک ضد هیتلر، بلکه متحدان بسیار نزدیک نامیده میشوند. اما در مقالات قبلیام برخی عجایب روابط متحدانهی «سه قدرت بزرگ» را نشان دادم. بار اصلی جنگ علیه هیتلر و متحدانش بر اتحاد جماهیر شوروی واگذار شد. سربازان شوروی که در جبهه شرقی میجنگیدند، بیش از ۵۰۰ لشکر آلمانی و صدها لشکر از کشورهای متحد آلمان را نابود کردند. اینها تقریباً سه و نیم برابر شمار لشکرهای نابود شده توسط متفقین ائتلاف ضد هیتلری در تمام جبههها بود. ما تقریباً سه برابر بیشتر از سایر متفقین (پیش از هر چیز بریتانیا، فرانسه و آمریکا) هواپیما، تانک و توپخانه رایش سوم را نابود کردیم. این حس بوجود آمده بود که متحدان آنگلوساکسون اتحاد جماهیر شوروی به دنبال دستیابی به حداکثر فرسایش متقابل اتحاد جماهیر شوروی و آلمان بودند تا این کشورها یا از نقشه جهان ناپدید شوند یا دیگر هیچ نقش مهمی در جهان ایفا نکنند. رفتارهای عجیب متحدان آنگلوساکسون به ویژه در ماههای آخر جنگ بچشم می خوردند. البته، برای شهروندان عادی، چه در کشور ما و چه در خارج از کشور، هیچ چیز در مورد این رفتارهای عجیب شناخته شده نبود. اما رهبری شوروی از آنها خبر داشت و داده های لازم را از طریق سازمان اطلاعاتی دریافت میکرد. یکی از این عجایب، مذاکرات مخفیانه و جداگانهای بودند که آمریکاییها و بریتانیاییها با نمایندگان رایش سوم انجام دادند. گزینههای مختلفی برای «همکاری» احتمالی بین آنگلوساکسونها و آلمانیها «علیه اتحاد جماهیر شوروی» مورد بحث قرار گرفت. از گزینه «نرم» گرفته که طبق آن ورماخت نباید در برابر پیشروی متفقین (که در ژوئن ۱۹۴۴ «جبهه دوم» را گشودند) به شدت مقاومت کند تا از اشغال آلمان و سایر سرزمینهای اروپا توسط نیروهای شوروی جلوگیری شود، تا گزینه «سخت»، که طبق آن آلمانیها و آنگلوساکسونها متحد میشوند و مبارزه مشترک علیه اتحاد جماهیر شوروی را آغاز میکنند. ما از فیلم تلویزیونی « لحظات هفده گانه بهاری» که در سال ۱۹۷۳ (بر اساس فیلمنامهای از یولیان سمنوف) در شوروی اکران شد، چیزهایی در مورد این مذاکرات مخفی و جداگانه فهمیدیم.
موضع دوگانه و فریب آمیز ایالات متحده آمریکا نسبت به اتحاد جماهیر شوروی به ویژه پس از مرگ فرانکلین روزولت، رئیس جمهور آمریکا، در آوریل ۱۹۴۵ آشکار شد. هری ترومن، که جایگزین او شد، خصومت خود را نسبت به اتحاد جماهیر شوروی برای چندین ماه پنهان کرد. از این گذشته، او برای شکست دادن ژاپنیها به اتحاد جماهیر شوروی نیاز داشت. اتحاد جماهیر شوروی در کمترین زمان ممکن به چنین شکستی علیه ژاپن دست یافت. پس از آن، آمریکا نقاب از چهره خود بمثابه متحد برداشت و به سرعت به سمت جنگ سرد حرکت کرد. موضع بریتانیا حتی موذیانهتر و ریاکارانهتر بود. بارزترین جلوهی پستی و رذالت لندن، نقشهای مخفی بود که «غیرقابل تصور» نامیده شد. مبتکر تدوین این طرح وینستون چرچیل نخست وزیر بود. در آوریل ۱۹۴۵، او به روسای ستاد نیروهای مسلح بریتانیا دستور داد تا طرحی برای عملیات “غیرقابل تصور” تدوین کنند که اساس آن استقرار سلاحهای آنگلوساکسون علیه اتحاد جماهیر شوروی بود. دلیل اصلی که نخست وزیر بریتانیا را به اتخاذ چنین مجای می کرد، که واقعاً میتوان آن را «غیرقابل تصور» نامید، ترس از اینکه اتحاد جماهیر شوروی کنترل بیشتر اروپا را به دست بگیرد. دیرتر و. چرچیل در کتاب خود «جنگ جهانی دوم» وضعیتی که در بهار ۱۹۴۵ شکل گرفته بود را اینگونه توصیف کرد: «نابودی قدرت نظامی آلمان تغییر بنیادی در روابط بین روسیه کمونیستی و دموکراسیهای غربی در پی می داشت. آنها دشمن مشترک خود را از دست دادند، جنگی که تقریباً تنها حلقهی پیوند اتحاد آنها بود. از این پس، امپریالیسم روسیه و دکترین کمونیستی هیچ محدودیتی برای پیشرفت و تلاش خود برای سلطه نهایی نمیدیدند و هیچ محدودیتی برای آن قائل نبودند». چرچیل در کتاب خود بقدر کافی روشن و صریح در مورد آن سخن می راند که از بهار ۱۹۴۵ او شروع به تجدیدنظر اساسی در اهداف و وظایف جهان غرب در پیشبرد جنگ در مرحله نهایی آن کرده است: «اولاً، روسیه شوروی به تهدیدی مرگبار برای جهان آزاد تبدیل شده است؛ دوم، ایجاد فوری جبهه جدیدی در برابر پیشروی سریع آن؛ سوم، این جبهه در اروپا باید تا حد امکان به سمت شرق امتداد یابد…». من گمان می کنم که چرچیل تصمیم گرفته یک چرخش اساسی در جنگ را آماده کند، زیرا رئیس جمهور آمریکا، روزولت، که البته حتی نمیتوانست چنین چرخشی را تصور کند، در ۱۲ آوریل ۱۹۴۵ درگذشت. در ۸ مه، رایش سوم قانون تسلیم نهایی را امضا کرد و در ۹ مه ما روز پیروزی را جشن گرفتیم. و تنها دو هفته بعد، در ۲۲ مه، یک سند ۲۹ صفحهای با عنوان «طرح عملیات غیرقابل تصور» روی میز نخست وزیر بریتانیا قرار گرفت. همچنین ضمائمی به متن اصلی سند (اطلاعاتی در باره استقرار نیروهای ارتش سرخ و متحدان غربی و همچنین مطالب نقشه برداری) وجود داشت. در واقع، این نقشه ای برای جنگ علیه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود.
قرار بود عملیات «غیرقابل تصور» در اول ژوئیه ۱۹۴۵ آغاز شود. طبق این طرح، ۴۷ لشکر بریتانیایی و آمریکایی (از جمله ۱۴ لشکر زرهی) قرار بود بدون اعلام جنگ می بایستی به نیروهای شوروی مستقر در آلمان و کشورهای هممرز حمله کنند. گذشته از این، قرار بود این عملیات شامل ۱۲ لشکر از رایش سوم باشد که در شلسویگ-هولشتاین و جنوب دانمارک مستقر بودند و به دلایل عجیبی هنوز منحل نشده بودند. در ضمن، دیرتر روشن شد که آنها در آمادهباش رزمی درجه یک بودند و در عین حال مربیان بریتانیایی پرسنل لشکرها را آموزش میدادند. ضمناً، آنگلوساکسونها هیچ عجلهای برای منحل کردن واحدهای دیگری که در کنار رایش سوم میجنگیدند، نداشتند. بویژه، در منطقه انگلیسی واحدهای مجارستانی (12 هزار نفر)، استونیایی (3200 نفر)، لیتوانیایی و لتونیایی (21 هزار نفر) وجود داشتند. در ۱۵ نوامبر ۱۹۴۵، فرمانده کل گروه نیروهای اشغالی شوروی آلمان، مارشال اتحاد جماهیر شوروی، گ. ک. ژوکوف تلگرافی را به معاون اول رئیس شورای کمیسرهای خلق اتحاد جماهیر شوروی، کمیسر خلق امور خارجه اتحاد جماهیر شوروی و.م. مولوتف ارسال کرد، مبنی بر اینکه بریتانیاییها واحدهای آلمانی، مجارستانی و دیگر واحدهایی را که در کنار رایش سوم میجنگیدند، در منطقه خود جای داده اند. ژوکوف نوشت: «من معتقدم، طرح این موضوع با شورای کنترل و درخواست دسترسی به منطقه انگلیسیها برای اخذ مجوز از شورای کنترل، مناسب خواهد بود. حضور واحدهای آلمانی مذکور توسط سرویس اطلاعاتی ما تأیید شده است. از شما درخواست دستورالعمل دارم». تحت فشار شدید مسکو، انحلال این واحدها تنها در ژانویه ۱۹۴۶ صورت گرفت. در این سند گفته می شود: «بریتانیای کبیر و ایالات متحده آمریکا از حمایت کامل نیروهای لهستانی برخوردارند و میتوانند روی نیروهای آلمانی و آنچه از صنعت آلمان باقی مانده است، حساب کنند. شروع خصومتها برای اول ژوئیه ۱۹۴۵ برنامهریزی شده است.» همانطور که میبینیم، علاوه بر آلمانیها، نویسندگان این طرح روی لهستانیها (شبه نظامیان زیرزمینی آنها) نیز حساب میکردند. تدوین کننده اصلی این طرح، سرتیپ جفری تامپسون (که در طول جنگ فرماندهی توپخانه بریتانیا را بر عهده داشت) بود. عملیات«غیرقابل تصور» نسخه انگلیسی طرح “بارباروسا”ی هیتلر است.
فقط با اهداف متواضعانهتر. قرار بود دو حمله غافلگیرانه بزرگ به نیروهای شوروی مستقر در شمال شرقی اروپا انجام شود: در سمت شمال (در امتداد محور اشتین- اشنایدمول- بیدگوشچ)؛ در سمت جنوب (در امتداد محور لایپزیگ – کوتبوس – پوزنان و برسلاو). نیروهای شوروی مجبور بودند از خاک آلمان و لهستان تا مرز دولتی اتحاد جماهیر شوروی و حتی فراتر از آن عقب رانده شوند. چرچیل برای اهمیت لهستان برای جهان غرب ارزش زیادی قائل بود. او لهستان را کلید اروپای شرقی، به عنوان یک پایگاه آنگلوساکسون در آن بخش از جهان، میدانست. آنگلوساکسونها تحت هیچ شرایطی نباید اجازه دهند که یک رژیم کمونیستی در لهستان تحت کنترل مسکو تأسیس شود. البته، چرچیل موافق می بود که مسئله لهستان را بدون استفاده از سلاح، از طریق مذاکره با مسکو حل کند. اما او هوشیارانه موضع مسکو را ارزیابی کرد و فهمید که استالین لهستان را به آنگلوساکسونها نخواهد داد. از این رو، تنها راه قهری مسئله لهستان باقی می ماند. بصورت نمادین همانا جنگ جهانی دوم از لهستان آغاز شد. و حالا جنگ جهانی سوم میتواند از لهستان آغاز شود. طرح “غیرقابل تصور” از سوی ارتش بریتانیا حمایت کافی پیدا نکرد و از آنها خواسته شد تا این سند را ارزیابی کنند. نیروهای مسلح شوروی و نیروهای آنگلوساکسون بیش از حد نابرابر بودند (حتی با توجه به دخالت احتمالی لشکرهای منحل نشده آلمانی). بدرستی باید اذعان کرد که خود سند، موازنه قدرت بین آنگلوساکسونها و ارتش سرخ را کاملاً هوشیارانه ارزیابی کرده است: «… موازنه قدرت فعلی در اروپای مرکزی، جایی که روسها تقریباً سه به یک برتری دارند، پیروزی کامل و قاطع برای متفقین در این قلمرو را در شرایط فعلی بعید میسازد». هرچند متفقین از نظر سازماندهی بهتر و از نظر تجهیزات (نیروها) کمی بهتر هستند، روسها در جنگ با آلمانیها خود را حریفان سرسختی نشان دادند…» آنطور که در سند ذکر شده است، آنگلوساکسونها در عملیات “غیرقابل تصور” با ارتش سرخ با نیروهایی معادل ۱۷۰ لشکر متفقین (که ۳۰ لشکر آن زرهی هستند) روبرو خواهند شد. در مجموع، ارتش سرخ نیروهایی معادل ۲۶۴ لشکر متفقین داشت. در حالی که آنگلو-آمریکاییها ۱۰۳ لشکر در سراسر اروپا داشتند.
حتی جفری تامپسون، تدوین کننده اصلی این طرح، به خطرات بالای آن اذعان کرد: «… ما باید همه چیز را در یک نبرد بزرگ که در آن با مشکلات بسیار دشواری روبرو خواهیم شد، به خطر بیندازیم…» به عقیده ژنرال، تمام امیدها به غافلگیری عملیات نظامی بود. روی هم رفته، این نقشه با نارضایتی شدید چرچیل، به عنوان یک «ماجراجویی» طبقهبندی شد و برای خود بریتانیا بسیار خطرناک بود. خطرناک نه تنها از نظر نظامی، بلکه از نظر از دست دادن اقتدار و اعتماد لندن به جامعه بینالمللی. بطوریکه مشاور ارشد نظامی نخست وزیر، ژنرال هستینگز ایسمای، از ایده استفاده از نیروهای رایش سوم در این عملیات وحشت داشت: این کار “برای رهبران کشورهای دموکراتیک کاملاً غیرممکن بود“. با توجه به انتقادات، طرح “غیرقابل تصور” به طور اساسی اصلاح شد. و از حالت تهاجمی به حالت تدافعی تبدیل شد. نسخه جدید در 11 ژوئیه به چرچیل ارائه شد. مجموعهای از اقدامات برای محافظت از آن بخش از اروپا که تحت کنترل نیروهای مسلح شوروی نبود، اما میتوانست تحت چنین کنترلی قرار گیرد، تدوین شد. اقداماتی نه تنها برای دفاع از اروپای قارهای، بلکه برای دفاع از خود بریتانیا نیز در نظر گرفته شده بود. این گزینه از طرح نیز عملاً اجرا نشد، زیرا پس از 9 مه 1945، مسکو هیچ تلاشی برای پیشروی بیشتر به سمت غرب نکرد. طرح «غیرقابل تصور» برای مسکو هیچ عامل غافلگیرکننده ای نداشت. سازمان اطلاعات شوروی سند انگلیسی آن را روی میز ی. و. استالین گذاشته بود. این طرح توسط مأموران بریتانیایی معروف به «پنج کمبریج» به اتحاد جماهیر شوروی منتقل شده بود. آنطور که تاریخ نگاران مینویسند، مارشال گئورگی ژوکوف از مسکو دستور داشت تا پدافند را تقویت کند و استقرار نیروهای متفقین غربی را با جزئیات مطالعه کند. در ژوئن ۱۹۴۵، تجدید قوای ارتش سرخ در اروپا انجام شد. درباره آن که طرح «غیرقابل تصور» یک افسانه نبود، بلکه یک نقشه واقعی بود، نه تنها در مسکو، بلکه در خارج از کشور نیز شناخته شده بود. کارشناسان تاریخ جنگ جهانی دوم با استناد به مطبوعات شوروی از این طرح یاد کرده اند. در غرب، نشریات عملیات«غیرقابل تصور» را برای مدت طولانی «سند ساختگی» می خواندند.
اما در اکتبر ۱۹۹۸، در مطبوعات انگلیسی و غربی نخستین گزارشها در مورد برنامههای نظامی کابینه و. چرچیل در رابطه با اتحاد جماهیر شوروی، که در بهار ۱۹۴۵ تدوین شده بود، منتشر شدند (نگاه. اُ.آ. رشفسکی نقشههای نظامی مخفی و. چرچیل علیه اتحاد جماهیر شوروی در ماه مه ۱۹۴۵ // تاریخ جدید و معاصر.1999. شماره 3. ص.98-123). و سرانجام مُهرمحرمانه اسناد مربوط به طرح «غیرقابل تصور» اخیراً – در سال ۲۰۲۱ – کاملا برداشته شد. در ژوئن همان سال، روزنامه انگلیسی تلگراف خود طرح را منتشر کرد که در آرشیو ملی نگهداری میشد. پیش از انتشار این خبر زیرعنوان آمده بود: «بسیاری معتقدند که روابط فعلی بریتانیا با روسیه سرد است، اما این در مقایسه با نقشه جنگی که ۷۶ سال پیش ترسیم شد، هیچ است». این طرح و اسناد مربوط به آن اکنون به صورت رایگان در آرشیو ملی بریتانیا موجود است: “برنامه ریزی اضطراری علیه تجاوز احتمالی روسیه: عملیات “غیر قابل تصور“. درخاتمه، اشاره میکنم که در تابستان ۱۹۴۵، چرچیل در انتخابات شکست خورد و استعفا داد. در بریتانیای کبیر، دولت کارگری به رهبری نخست وزیر کلمنت اتلی به قدرت رسید. طرح “غیرقابل تصور” فراموش شد. اما ایده آماده شدن برای جنگ با اتحاد جماهیر شوروی از بین نرفت. این ایده توسط بریتانیا و با همکاری نزدیک ایالات متحده آمریکا و کانادا اداره و انجام شد. در عین حال، نقش اساسی و عمده در تهیه طرح های جدید دیگر متعلق به لندن نبود، بلکه متعلق به واشنگتن بود.
منبع. موسسه فرهنگ راهبردی