هشتادمین سالگرد پیروزی در جنگ جهانی دوم برای چین و روسیه تنها یک مناسبت تاریخی نیست، بلکه بستری برای تقویت مشروعیت ژئوپلیتیکی و دفاع از جایگاه خود در نظم جهانی امروز است. سفر رسمی «شی جینپینگ» به روسیه، همزمان با بزرگداشت این رویداد، تأکیدی دوگانه بر اتحاد تاریخی و استراتژیک پکن و مسکو است؛ اتحادی که ریشه در تجربهی مشترک در جنگ ضدفاشیستی دارد و امروز به ابزاری برای مقابله با هژمونی غربی تبدیل شده است.
در این چارچوب، جنگ جهانی دوم نه صرفاً به عنوان یک خاطره، بلکه به مثابه سرمایهای سیاسی و ابزاری روایی برای مقابله با تحریف تاریخی و مشروعسازی نقش کنونی چین و روسیه در جهان بازخوانی میشود. هر دو کشور، روایت غالب غربی از جنگ جهانی دوم –که عمدتاً بر نقش ایالات متحده و بریتانیا تأکید دارد– را ناقص و تحریفشده میدانند و تلاش میکنند با برجستهکردن فداکاریهای ملتهای خود در مقابل فاشیسم، جایگاه شایستهتری در حافظه جهانی بیابند.
از نگاه رهبران چین و روسیه، این یادآوری تاریخی تداومی از مبارزه با سلطهطلبی، نژادپرستی و برتریجویی است. بیانیه مشترک دو کشور در محکومیت احیای نازیسم و تأکید بر حفظ اصول دادگاههای نورنبرگ و توکیو، نه فقط پاسداری از گذشته، بلکه هشداری علیه رویههای معاصر غرب تلقی میشود که به باور آنها، از ابزارهایی چون تحریم، اجبار اقتصادی و یکجانبهگرایی برای تضعیف نظم چندقطبی جهانی بهره میبرند.
سفر شی جینپینگ به روسیه –یازدهمین سفر وی به این کشور در طول دوران ریاستجمهوریاش– نشانهای روشن از عمق استراتژیک رابطه دو کشور است. انعقاد بیش از ۲۰ توافقنامه همکاری در حوزههایی چون اقتصاد دیجیتال، بهداشت، سینما و سرمایهگذاری نشان میدهد که چین و روسیه فراتر از اتحاد سیاسی، در مسیر همافزایی اقتصادی نیز گام برمیدارند. این همکاریها نه تنها پاسخی به سیاستهای تحریمی غرب، بلکه تلاشی برای گسترش نفوذ نرم در مناطقی فراتر از حوزه نفوذ سنتیشان است.
از سوی دیگر، تأکید مستمر چین بر «توسعه بهمثابه راهحل» و «صلح بهمثابه ضرورت» نیز رویکرد این کشور را به بحرانهای جهانی بازتاب میدهد. سخنان نماینده دائم چین در سازمان ملل در گرامیداشت قربانیان جنگ، حامل پیامی روشن است: بازگشت ذهنیت جنگ سرد، استفاده ابزاری از قوانین بینالمللی و تقابلمحوری، تهدیداتی جدی علیه صلح پایدار و توسعه فراگیر بهشمار میروند.
چین با پیوند زدن بین صلح، توسعه، چندجانبهگرایی و عدالت بینالمللی، خواستار بازتعریف نظم جهانی است؛ نظمی که در آن کشورهای در حال توسعه و اقتصادهای نوظهور نه فقط مخاطب، بلکه شکلدهنده قواعد بازی باشند. این بازتعریف، ضمن مخالفت با قطببندی سنتی، بر همبستگی جنوب جهانی به عنوان نیرویی تحولآفرین برای عدالت بینالمللی تأکید میگذارد.
در مجموع، اتحاد چین و روسیه بر بستر یادبود جنگ جهانی دوم، دیگر یک همکاری تاکتیکی نیست، بلکه به استراتژی بلندمدتی برای مقابله با هژمونی غرب، تثبیت نظم چندقطبی و بازسازی روایت تاریخی بدل شده است. این اتحاد اگرچه از گذشته الهام میگیرد، اما هدفش آیندهای است که در آن سلطهطلبی جای خود را به برابری، همکاری و احترام متقابل بدهد.