نقد و بررسی بدرود ، راوی بزرگ ) به مناسبت هشتمین سالگرد در گذشت محمود اعتمادزاده . م. آ. به آذین)
در ماتم از دست دادن به آذین این پیر سترگ ادب و فرهنگ سرزمینمان چه می توان گفت تا کلام قاصر نباشد ؟ نبود این خادم صدیق فرهنگ بالندگی وترقی خواهی ضایعه اسفناکی بر پیکره ی جنبش نوخواهی و نوزیستی کشورمان می باشد . چندین نسل از نویسندگان و شاعران در دامان وی پرورده شدند . ادبیات مترقی میهن از وجود فردی که خود محصول و فرزند خلف و درد آشنای وی بود بهره های فراوانی برد . سبک به آذین در نویسندگی ، ترجمه و در شکوفائی آن سهم و جایگاه شایسته و فراموش ناشدنی دارد .
زندگی وی در سراسر عمر پربارش تعهد و ایمان به هدف و آرمانی بود که به آذین سرمشقی بوده و خواهد بود، برای آنانی که هنر را در تعهد ، تعهد را در هنر ، زندگی و بالندگی و آزادگی را در آن دو پی می جویند . مردی که مشقت ، مرارت و سختی راه آزادی و آزادگی هرگز او را از پی گیری اهداف مردمی اش باز نایستاند . با مقاومتی انسانی و شکوهمندانه نه تنها خود آبدیده شد ، بالاتر از آن هرگز افتخار این شکوهمندی رزم و مقاومت را برای تنها خود نخواست . پی گیرانه و مجدانه دیگران را دعوت به رهروی و همراهی می کرد . چنین بود و چنان زیست آقای به آذین ما .
در مقاله ای در ماهنامه نقد نو شماره 12 آقای پلاسچی خواسته است از این مرد اندیشمند و فرزانه قبل از فوتش تجلیلی نماید . همان نفس کوشش نویسنده ی محترم در خور تقدیر است ولی ایشان نتوانسته اند یا تنگنای فکری بر گرفته از محدودیت افق دید و بی تجربگی ، آن نیز می تواند اقتضای سن جوانشان باشد نگذارده نوشته پر احساس از سردردشان عاری از نقص باشد .
ایشان در مقاله ای که قاعدتاً می بایست از نقش شاخص به آذین در زندگی اجتماعی نیم قرن اخیر در عرصه های هنری و فرهنگی که وی را بحق به نماد رزم و مقاومت در این راه تبدیل نمود سخن میرفت . از احساسات شخصی خود و تخیلاتشان سخنان شیرینی گفته اند . جای آن سان حرفهائی می تواند دفترچه خاطرات خصوصی فرد باشد ،نه در مقوله ای این چنینی و در نوشتاری از مرد بزرگی که از بنیانگذاران برجسته کانون نویسندگان ایران می باشد . ایشان بهتر بود وقتی می دیدند شناخت عمیقی از به آذین و نقش برجسته وی در قریب به نیم قرن تلاش خستگی ناپذیرش در عرصه ادبی ، فرهنگی و اجتماعی کشور ندارند می توانستند سکوت نموده این مبحث را به دوستان باتجربه ی خود وانهند .
اینک که ایشان باشهامت وارد این عرصه شده و مطالبی را به رشته تحریر درآورده اند به احترام شادروان به آذین مواردی از لغزش مقاله را بررسی می نمایم . ایشان مدعی شده اند در کمتر از سیزده سالگی در دهه ی شصت کتابهای صفائی فراهانی ، امیر پرویز پویان و مسعود احمد زاده را خوانده در آن سنین بچه گی در حافظه ی خود حفظ و مضبوط هم نموده اند .افراد فوق الذکر از صدیق ترین روشنفکران انقلابی این کشور بودند که در مقطعی ازتاریخ خونبار معاصر کشورمان در مبارزه با رژیم ستم شاهی جان بر سر آرمان و عقاید خود گذاردند . بچه ای که به اذعان خود هنوز به سن سیزده سالگی نرسیده و به اقتضای دوره کودکی حداکثر می تواند کتابهای ساده ی روشنگرانه در رده سنی خود که در ادب و فرهنگ این سرزمین کم نیز نمی باشد بخواند.آیا می تواند نظریات اجتماعی و روش و منش آن شهیدان بزرگوار را بدون آنکه راهنمایی داشته باشد که ایشان میگویند نداشته اند درک نموده شیفته راه و مشی آنها گردد؟ آن هم در آن شرایط سکون و رکود حاکم بر جامعه در دهه شصت، یا کتابهایی که از آن نام برده اند در باب مقولات تئوریکی می باشند را بتواند حفظ نماید؟ بالاتر آنکه آن شرایط خفقان و دیکتاتوری شاه و فضای پلیسی خاص آن دوران را نیز نبیند . آیا این تخیلات احساسی برگرفته از خاطرات افرادی نیست که آنزمان را لمس نموده اند و در آن دوران در متن و کوران حوادث و مبارزات بوده اند و ایشان به اصرار می خواهند خود را در جایگاه آن تجربه کرده ها بگذارند .
مطلب در اینجا خاتمه نمی یابد . ادعای باسوادی فراتر از اینهاست، ایشان مدعی می گردند کتابهای قطور دن آرام ، زمین نوآباد ، جان شیفته ، ژان کریستف و دیگر آثار آقای به آذین را مطالعه نموده در سنین جوانی آن قدر برداشت عمیقی از سبک و نثر ادبی کشورمان داشته اند که از سر لطف تشخیص داده اند به این راحتی نمی شود حکم به ارتداد به آذین که خالق آنچنان آثار درخشان ادبی می باشد داد .
ولی آقای پلاسچی با آن سؤالاتی که از زنده یاد به آذین می نمایند ، لابد به اقتضای سنشان کودکانه بوده لاجرم خرده ای بر آن نمی توان گرفت . جواب محترمانه ای از ایشان دریافت می دارند ، به آذین وی را تشویق به مطالعه ی کتابهای خود می نماید . مطمئناً به آذین در آن گفتگو در می یابد ایشان کتابهای وی را نخوانده و گرنه جواب سوالات آقای پلاسچی را در کتابهایش داده می بود . حال این سوال پیش می آید چرا می خواهیم خود را آنچه نیستیم ولی می توانیم باشیم بنمایانیم؟ در راه جبران این کمبود از سردمداران جنبش چریکی و به آذین که از سرمایه های معنوی این مرز و بوم اند هزینه میکنیم . براستی این چه نیازی است در ما ؟ نوشته ام از سر درد شاید گزنده و تند باشد و آقای پلاسچی می توانند از نگارنده آزرده خاطر گردند ولی با بزرگواری برمن خواهند بخشید .
ارادت من ، هم نسلان و همدوره هایم بر به آذین و نویسندگان آن کتابهائی که ایشان در کودکی حفظ کرده اند ! باعث این کلام تندم گردیده ، ایشان هم از همان نوشته اش بر می آید علاقه و ارادت خالصانه ای برای آقای به آذین دارند . فقط ادعای فراتر از ظرفیتهای سنی و مایه گذاشتن از اسطوره ها نقطه ضعف مقاله ایشان است و لا غیر . نیز نگارنده بر این نکته واقف و عمیقاً معتقد است توان روشنفکری جامعه ما با آن تلفات عظیمی که در اثر سرکوب در تاریخ خونبار معاصر میهن ما متحمل گردیده ، دیگرتحمل بر سر هم کوبیدن هایمان را ندارد . و در این چنین مواردی نمی بایست با روح عیبجوئی و مچ گیریها همدیگر را بکوبیم . می توانیم و باید یار و یاور هم باشیم . ولی بهتر و پسندیده تر آن است ، دوستان خیرخواه ضعف و ایرادهایمان را بگوید تا دشمنان بدخواه . یقیناً آقای پلاسچی نگارنده را دوست خیرخواه خود خواهند دانست .
البته ایشان بدرستی و بحق از سوی خود و نسل خویشتن در آخر مقاله اظهار درد می کنند ، چرا به آذین ها خانه نشین شدند و نسلی از هم میهنان نتوانستند از ذهن بارآور و خلاقه ی آنها بهره مند گردند . از تجربیات ژرف و عمیقشان در مسائل اجتماعی ،تاریخی و فرهنگی کشور بی نصیب ماندند . فریاد دادخواهی آقای پلاسچی نه تنها درد ایشان ، درد هم نسلان ماقبل ایشان از جمله نگارنده ی این سطور نیز هست. اگر چنان نمی شد اینک نیازی به این چنین بحثهایی مابینمان نمی بود . چرا که با استفاده از دانش ژرف و تجربیات گرانقدر «راوی همیشه بزرگ » همه ما اینک سطح دریافتها ، ادراکاتمان و بالطبع مباحثاتمان بحثی عمیقتر از این چنین صحبتهائی می شد .
از جمله اینکه ره به بالا بردن را امروزه بعضی ها که مطمئناً آقای پلاسچی از آن دسته نیستند موفقیت می دانند با عمیق تر شدن برداشتهایمان بر مبنای داده های تجربه بزرگان هرگز نه توفیق ، رهجویی بسوی ژرفنائی و حرکت در جهت عمق و تعمیق علمی و اخلاقی خود، هر چند در گمنامی باشد را هدف قرار می دادیم . راهیان راه بالاتر راه هوچی گران و ماجراجویانی است که چند صباحی اسمی در می کنند وآنگاه پایان کارشان وتاریخ مصرفشان به سر می رسد .
قطعاً با اجماع فکری روزی که چندان دور هم نیست متوجه این مطلب خواهیم شد و تغییرات عمیق اجتماعی و ژرفش فکری رادر عرصه های عمده ی زندگی برای هر چه زیبا تر شدن جهان هدف خود قرار خواهیم داد . با عزلت گزینی ، گوشه گیری وحاشیه نشینی اجباری شادروان به آذین نقش و سهم شایسته ی وی در این جوشش تاریخی با آن خدمات بزرگ خود به جامعه زدودنی نیست و جایگاهش محفوظ است . نیز نویسندگان جوان و پراحساس و شایسته ای چون آقای پلاسچی.
صادق شکیب