در سوریه جنگ بی امان و خانمانسوز همچنان ادامه دارد و هر روز فجایع بیشتری را به مردم آن کشور تحمیل می نماید. و از سویی دیگر طرفهای در گیر در این جنگ، در فعالیت های میدانی خودسعی می کنند با به اجرا گذاشتن انواع مختلف ترفندها و تاکتیک های نظامی و سیاسی تعادل و موازنه قدرت را به نفع خود تغییر داده و به نتایج و اهداف مورد نظر خود دست یابند. از جمله این سیاست های تاکتیکی می توان به اتحادهای موقت و مرحله ای اشاره کرد. طرف های درگیری که در یک مرحله دشمن و رقیب هم بوده اند، برای پیش بردن مرحله جدیدی به متحد و دوست همدیگر تبدیل می شوند. از آن جمله میتوان به اتحاد روسیه، ترکیه و ایران اشاره نمود که نمونه برجسته و مهمی از این نوع اتحادها است. البته مورد مهمی که این سه کشور رابا همدیگر متحد نموده است، رویارویی آنها با کشورهای غربی، بخصوص آمریکا می باشد. اما در عین حال، هدف های استراتژیک و دراز مدت این کشورها با همدیگر در بعضی جهات نه تنها مخالف بلکه در مواردی هم متضاد می باشد.
در اینجا لازم است توضیح کوتاهی در مورد دلایل شکل گیری اتحاد این سه کشور و در عین حال به تفاوت اهداف آنها نیز اشاره شود. از دیدگاه کشور روسیه که خود را یک قدرت جهانی میداند، اداره کردن یک قطبی جهان از سوی غرب و آمریکا قابل قبول نیست. به همین دلیل حضور روسیه درسوریه که یک کشور مرکزی خاورمیانه می باشد، دارای اهمیت زیادی است. و این امکان را به روسیه می دهد که در تصمیم گیری ها و سیاست سازی های امنیتی ـ سیاسی و اقتصادی در کشورهای خاورمیانه و هم چنین مدیترانه شرقی تاثیر گذار باشد. بخصوص این توانایی را برای روسیه بوجود خواهد آورد که امکان کنترل و نظارت خود را بر خطوط انتقال نفت و بویژه گاز کشورهای قطر و ایران و دیگر کشورها، که میتواند به رقیب گاز صادراتی روسیه به اروپا تبدیل شود، تامین نماید. و هم چنین سهم خواهی و نظارت بر فعالیتهای موجود در مدیترانه شرقی که دارای منابع بسیار غنی گاز طبیعی می باشند و در محدوده آبهای مشترک مصر، قبرس و اسرائیل قرار گرفته اند.
بدلیل همین اهمیت سوریه است که روسیه در ماه سپتامبر سال 2015 با تحلیل اوضاع آن کشور، به این نتیجه رسید که حضوری فعالتر و جدی تر در حوادث این کشور داشته باشد. و به همین خاطر دهها هزار نفر نیروی انسانی و تجهیزات نظامی خود را به سوریه اعزام نمود و مرحله جدیدی از جنگ با نیروهای مخالف دولت سوریه در آن کشور آغاز گردید. با حضور روسیه نه تنها خطر سقوط رژیم سوریه بر طرف گردید، بلکه نیروهای روسی با همکاری دولت ایران و نیروهای طرفدار رژیم سوریه، توانستند مناطق وسیعی را از کنترل مخالفان دولت سوریه خارج نمایند.
با این حال در مناطق غربی و شمال غرب سوریه مقاومت جدی بر علیه نیروهای روسیه و متحدانش وجود داشت. این مقاومت از طرف نیروهایی بود که توسط دولت ترکیه حمایت می شدند. مانند “فتح الشام” و “ارتش آزاد” و گروههای دیگر.
ادامه این جنگ از سوی روسیه، هزینه های بسیار سنگین مالی و سیاسی را به آن کشور تحمیل می نمود و به یک جنگ فرسایشی تبدیل می شد. روسیه به ناچار در سال 2017 هزاران نفراز نیروهای خود را از سوریه خارج نمود. ولی با هدف آزاد کردن مناطقی که هنوز در کنترل مخالفان بود. سیاست همکاری و معامله با دولت ترکیه را در پیش گرفت تا بدین وسیله بتواند با پرداخت هزینه کمتری، کنترل خود را بر مناطق بیشتری از خاک سوریه تامین نماید. در نتیجه این داد و ستدها، نیروهای ارتش آزاد از شهرهای حلب ـ حمس ـ حما ـ درعا و گوتا و مناطق جنوبی دمشق عقب نشینی کردند و به مناطق غرب سوریه که تحت کنترل ترکیه است، رفتند. و در مقابل دولت روسیه و سوریه، اجازه اشغال شهرهای جرابلوس، الباب، ادلیب و شهر عفرین را به دولت ترکیه دادند.
البته اشغال عفرین از طرف دولت ترکیه یکی از حوادث کمدی ـ تراژدی بود که ماهیت و رابطه اخلاق و سیاست را به نمایش گذاشت. چرا که در مبارزه با تروریست های داعش صدها نفر از رزمندگان عفرینی در طول 4 سال مبارزه شهید شده بودند و بارها و به دفعات از طرف مقامات روسی و مجامع جهانی مورد تعریف و تمجید قرار گرفته بودند. در اینجا به نظر می رسد، اگر ماکیاولی نویسنده ایتالیایی کتاب “شهریار”زنده بود، بدون شک می دانست که اولین کتاب خود را به چه کسی تقدیم کند و یا از آنها خواهش کند تا مقدمه ای بر کتابش بنویسند.
روسیه در ادامه همکاری های خود با دو دولت ایران و ترکیه، این همکاری ها را تا مرحله سیاسی نیز ارتقا داد. با بر گذاری کنفرانس های دوره ای در آستانه پایتخت قزاقستان، سوچی و آنکارا سعی کرد جایگزینی را برای کنفرانس صلح ژنو در مورد سوریه به وجود بیاورد. ولی اختلاف نظرهای این سه کشور مانع تحکیم و تثبیت همه جانبه این همکاری ها شد. چونکه دولت روسیه قانون اساسی پیشنهادی برای آینده سوریه را تدوین نموده بود که بر فدرال بودن ساختار آینده این کشور تاکید می کرد. ولی دولت های ترکیه، ایران و سوریه آن را نپذیرفتند. چونکه تمامیت ارضی خاک سوریه و ساختار سیاسی اونیتار و غیر فدرال جزء خطوط قرمز این سه کشور است.
البته عمل دیگری که بر سیاست های دولت روسیه تاثیر گذار می باشد، رویارویی و مواجه شدن با سیاست های دولت های غربی و آمریکا است که روسیه نمی تواند آن را نادیده بگیرد. روسیه و غرب در چارچوب همکاری های مبتنی بر قبول منافع مشترک است که می توانند بحران سوریه را به سرانجامی مقبول برسانند. البته مشروط به قبول کردن و پذیرش حقوق انسانی و دمکراتیک خلق های ساکن در آن کشور. در این رابطه سیاست های دولت ترکیه نیز اهمیت زیادی در شکل گیری حوادث حال و آینده سوریه دارد. دولت ترکیه نگاهی کاملا امنیتی به تحولات سوریه را به استراتژی اصلی خود تبدیل نموده است. هدف حداکثر دولت ترکیه آن است که کردها و جنبش ملی آنها در سوریه هیچگونه دستاورد سیاسی و حقوقی نداشته باشد. و هدف دوم آن است که نیروهای طرفدار دولت ترکیه در آینده سیاسی سوریه سهم مهم و تاثیر گذار داشته باشند و بتوانندتعادل قدرت مقبولی را برای تامین منافع ترکیه به وجود بیاورد.
دولت ترکیه به تنهایی و با تکا به قدرت خود نمی تواند به اهدافش در سوریه دست یابد. اگر بخواهد با کمک روسیه به اهدافش برسد، باید شروط روسیه را بپذیرد که عبارت است از جدایی کامل سیاسی، حقوقی و امنیتی از غرب و آمریکا و پیوستن به حوزه سیاسی جغرافیایی و اقتصادی اوروآسیا (کنفرانس شانگهای) است که قبول این شرط ها برای ترکیه اگر غیر قابل ممکن نباشد، بسیار سخت و دشوار خواهدبود ـ چراکه در ترکیه بیشتر از 60 درصد از تجارت خارجی و سرمایه گذاری های اقتصادی و مالی در آن کشور، به کشورهای غربی تعلق دارد و از نظر تکنولوژی نظامی و ساختار امنیتی به ناتو و اروپا وابسته است. و در عین حال این کشورها نفوذ بسیار عمیقی را در سیستم دولتی و اداری کشور ترکیه دارا می باشند. وجود این عوامل می تواند ترکیه را در اتخاذ تصمیم با دشواری های زیادی مواجه نماید…
ادامه دارد