آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

آقای خامنه‌ای شما مسئول هستید

بگزارش رسانه‌های جمعی به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر رهبری، آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار روز ۲۹ بهمن ۱٣۹۶ با مردم تبریز بمناسب قیام ۲۹بهمن سال ۱۳۵۶ در این شهر، در بخشی از سخنانشان با اشاره به نامگذاری دهه سوم انقلاب به نام «دهه پیشرفت و عدالت» اظهار داشتند: «پیشرفت در عرصه‌های مختلف به معنای واقعی کلمه اتفاق افتاده، اما در زمینه «عدالت» اقرار می‌کنیم که عقب مانده‌ایم. در زمینه عدالت باید کار کنیم و باید از مردم و خدا عذرخواهی کنیم…»

آیت‌الله خامنه‌ای در این بخش از سخنانانشان اذعان می‌کنند که جمهوری اسلامی در زمینه عدالت کارنامه منفی داشته است. اما بهتر بود ایشان تصریح می‌کردند که پیشرفت چنانجه با عدالت هماهنگ نباشد، در بهترین حالت همان پیشرفت سرمایه‌داری است که جهان را بسوی جنگ‌های فلاکت‌بار و نابودی سوق داده است.

اگر چه آیت‌الله خامنه‌ای به هیچ کدام از عرصه‌های مختلفی که در آن‌ها پیشرفت اتفاق افتاده، اشاره نکردند، اما با یک نگاه اجمالی به کارنامه چهل ساله جمهوری اسلامی ایران، براحتی می‌توان مشخص کرد که در کدام عرصه‌ها پیشرفت اتفاق افتاده، در کدم در عرصه‌ها نه.

عمر جمهوری اسلامی ایران منهای پنج سال اول مصادف بوده با تسلط شیوه لیبرالی سرمایه‌داری بر نظام اجتماعی- اقتصادی جهان، یعنی بعد از آغاز دوره نابودی بلوک سوسیالیستی در اثر خیانت داروسته گارباچف- یاکولیف- یلتسین از داخل و امپریالیسم و ارتجاع جهانی از خارج. در چنین شرایطی، صحبت از هر گونه پیشرفت در عرصه‌های مختلف نه فقط در ایران، بلکه در سراسر جهان سرمایه‌داری بیش از یک شوخی، به وهم و خیال شباهت دارد. نظام اجتماعی- اقتصادی امروز جهان تحت سیطره سه اهرم فشار امپریالیسم جهانی- بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و سازمان تجارت جهانی و مجموعا در زیر سلطه کامل دلار کاغذی قرار دارد و متأسفانه، ایران نیز بعلت همپیوندی با این شیوه سرمایه‌داری و بمثابه یکی از حلقه‌های به نسبت ضعیف و حاشیه‌ای جهان سرمایه‌‌داری، همچنین، با وجود اعمال تحریم‌های ظالمانه امپریالیستی علیه آن، تافته جدا بافته از این نظم مسلط بر جهان نیست.

لیبرالیسم سرمایه‌داری علیرغم ظاهر فریبنده و لفاظی‌های ‌ریاکارانه آن، بمراتب خطرناک‌تر، تبه‌کارتر و خشن‌تر از شیوه فاشیستی سرمایه‌داری است. اگر فاشیسم در شکل و هیبت خشن، مسلح و مهاجم به کشتار دهها میلیونی انسانها، ویرانی کشورها و غارت دارایی‌های عمومی مبادرت می‌کرد، لیبرالیسم بر خلاف آن، به طرق عوامفریبانه و ریاکارانه تحت عناوین مزورانه خصوصی‌سازی؛ بازار آزاد؛ دولت کارفرمای خوبی نیست؛ اصلاحات؛ دموکراسی و بشردوستی به کشتار خاموش، اما میلیاردی نوع بشر، ویرانی سراسری جهان و غارت ثروت و دارایی عمومی بشریت مشغول است. لیبرالیسم سرمایه‌داری اساس هستی در روی سیاره زمین را مورد تهدید قرار داده است.

پس از تسلط شیوه لیبرالی بر جهان سرمایه‌داری در اوایل دهه هشتاد میلادی فقر و فاقه، بی‌کاری، بی‌خانمانی و محرومیت عمومی بشریت جهان بطور فزاینده‌ رشد می‌یابد. لیبرالیسم کار را بدانجا رسانده که بر اساس اسناد و آمارهای منتشره، دارایی ۸ نفر سارق غیرمسلح (لیبرال) برابر است با دار و ندار سه و نیم میلیارد نفر انسان، یعنی نیمی از جمعیت جهان. البته، آن نیم دیگر جمعیت جهان نیز به همین ترتیب، منتها با کمی تفاوت، مثلا، توسط ۱٠- ۱۵ سارق به غارت رفته است. به این ترتیب، لیبرالیسم زمینه کشتار خاموش و تدریجی میلیاردها انسان را فراهم ساخت. در مجموع، لیبرالیسم سرمایه‌داری روباهی است بسیار مخوف‌تر و درنده‌تر از گرگ هار سرمایه‌داری- فاشیسم!

لیبرال‌های ایران نیز بمثابه جزء جدایی‌ناپذیر جهان سرمایه‌داری در دوره حاکمیت جمهوری اسلامی مانند هر کشور دیگر جهان، با پنهان کردن چهره خود در پشت عبارت‌پردازیهای پوچ، تحت عناوین، کوچک کردن دولت، دولت باید مدیریت کند، خصوصی‌سازی ثروت‌ها و دارایی‌های ملی کشور، اصلاحات، دموکراسی و غیره دستاوردهای متفاوت با سایر کشورهای جهان سرمایه داری نداشته است. طی دوره مورد نظر آیت‌الله خامنه‌ای، بعلت دست بالای این شیوه در قوه مجریه، قضائیه و مقننه (بجز بازه زمانی سال ۱٣۸۴ تا ۱٣۹۲ که قوه مجریه- دولت محمود احمدی‌نژاد- از زیر تأثیر آن تا حدود زیادی خارج شد)، فاصله طبقاتی در جامعه ایران نیز مانند سایر کشورهای جهان سرمایه‌داری هر چه بیشتر و بیشتر شده، تعداد صاحبان ثروتهای کلان هر چه کمتر و کمتر و شمار جمعیت رانده‌شده به دامن فقر و محرومیت هر روز بیش از روز پیش روند افزایش پیموده است. آمارهایی که در مورد توسعه اقتصادی، رشد تولید ناخالص ملی و افزایس درآمد سرانه از سوی نهادهای ذیربط چه در ایران و چه در سایر کشورهای جهان سرمایه‌داری منتشر می‌شود، عموما یکسری ارقام غیرواقعی برای فریب اذهان عمومی ‌هستند و حتی بفرض قبول درستی، آنها کمترین ربطی به درآمد ملی کشورها، ارتقاء سطح رفاه اجتماعی و بهبودی شرایط معیشتی اکثریت قریب به اتفاق جمعیت آنها و توزیع عادلانه ثروت‌های ملی ندارند.

مزید بر این‌ها، اعتصابات و اعتراضات متمادی کارگران به عدم پرداخت حقوق ماهانه، ضرب‌وشتم و زندانی کردن کارگران و زحمتکشان معترض، بی‌کارسازی‌های گسترده، رشد روزافزون شمار فقرا، گرسنگان، بی‌‌پناهان و همچنین، وخامت اوضاع معیشتی اکثریت آحاد جامعه و به تبع آن، افزایش رو به تزاید کارتخوابی و گورخوابی در کشور در یک سو و در سوی دیگر، تشدید دزدی‌ها، اختلاس‌ها و رانت‌خواری‌های بی‌سابقه توسط مقامات رسمی، پرداخت حقوق‌ها و پاداش‌های نجومی به مقامات کشور جایی برای ادعای پیشرفت در زمینه اقتصادی- اجتماعی باقی نمی‌گذارد. با این وصف، صحبت از پیشرفت در عرصه‌ مختلف نه تنها در ایران، بلکه، در سراسر جهان سرمایه‌داری نه فقط دور از ‌واقعیت،بلکه، افسانه نیز هست.

البته، از حق نباید گذشته که ایران در برخی زمینه‌ها، از جمله، در عرصه‌های صنایع دفاعی، حراست از استقلال سیاسی و تمامیت ارضی کشور، مقابله با مداخلات پیدا و پنهان امپریالیسم جهانی بسردمداری امپراطوری آمریکا در منطقه و در داخل کشور عملکرد خوبی از خود نشان داده و به موفقیت‌های مهمی نیز دست یافته است.

پیشرفت کشور در اغلب عرصه‌های علمی، فن‌آوری- صنعتی، بخصوص، در عرصه بهره‌مندی صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای نیز بسیار قابل توجه بود. اما، پیشرفت در این عرصه نیز در اثر فشارهای کمرشکن غرب، بویژه، امپریالیسم آمریکا که به امضای معاهده بین‌المللی موسوم به برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) در تیر ماه ۱٣۹۴ انجامید، تا حدود قابل ملاحظه‌ای محدود گردید. داستان تهوع‌آور در ارتباط با امضای برجام این است که دولت لیبرال‌های ایران امضای برجام را بعنوان زمینه‌ساز لغو تحریمهای ظالمانه امپریالیستی و سرازیر شدن سرمایه‌های خارجی به کشور جشن گرفت و دوستداران توسعه روابط با غرب را در خیابانها به رقص و پایکوبی واداشت. اما، مدت زیادی نگذشت که همه وعده‌ها، امید و آرزوهای لیبرال‌ها واهی از آب در آمد.

سیاست‌های اقتصادی و خارجی دولت لیبرال‌های ایران نیز بنا به همان خصلت و ماهیت سرمایه‌دارانه آن‌ها همواره به برقراری روابط و مناسبات هر چه گسترده و تنگاتنگ با رژیم‌های کشورهای امپریالیستی غرب، و همکاری و همآهنگی با آنها معطوف بوده و اساسا تمایلی به تغییر آن نداشته است. تنها در یک دوره کوتاه (از سال ۱٣۸۴ تا ۱٣۹۲) ایران به اقداماتی در راستای گسترش و توسعه روابط و مناسبات سیاسی- اقتصادی با کشورهای انقلابی و رها‌شده از اسارت امپریالیسم در آمریکای لاتین مانند کوبا، ونزوئلا، نیگاراگوئه، بولیوی، و همچنین، با سازمان همکاری شانگهای، کشوره‌های گروه بریکس دست زد و به موفقیت‌هایی نیز نائل شد. اما همین روند بلافاصله با هجمه‌های سنگین تبلیغاتی و تشدید تحریمها و فشارهای مضاعف امپریالیسم جهانی و همنوایان و همپیمانان داخلی آن، اعم از غرب‌گرایان، لیبرال‌ها، سلطنت‌طلبان و سایر متحدان مواجه گردید. وقوع انقلاب رنگی «سبز» در اواخر بهار سال ۱٣۸۸ یکی از برجسته‌ترین نمادهای عینی مخالفان همگرایی ایران با کشورهای انقلابی و مستقل جهان بود. اگر چه «انقلاب سبز» در همان مقطع نافرجام ماند، اما هواداران انقلاب رنگی نه تنها از پای ننشستند، حتی، به شدت تلاشهای خود برای تکرار «انقلاب» تا آنجا افزودند که توانستند رنگ انقلاب خود را به «بنفش» متحول نموده و به پشتوانه مهندسی شورای نگهبان قانون اساسی پیروان تفکر همگرایی با کشورهای آزاد و مستقل را از صحنه انتخابات ریاست جمهوری در سالهای ۱٣۹۲ و ۱٣۹۴ بطور کامل حذف نموده، راه بقدرت رسیدن «بنفش‌ها» (لیبرال‌های تدبیر و امید) در کشور را کاملا هموار سازند.

پس از بقدرت رسیدن لیبرال‌های «بنفش» روند توسعه روابط با کشورهای انقلابی و مستقل متوقف گردید. بگونه‌ای که ایران هم اکنون در مسیر گسترش، تحکیم و تقویت روابط و مناسبات همه جانبه با کشورهای غربی، بویژه با روباه پیر انگلیس، فرانسه و آلمان در نقش نمایندگان تام‌الاختیار «شیطان بزرگ» گام‌های بلندی برمی‌دارد و مهمترین دغدغه آن خرید بوئینگ و ایرباس است.

سیاست داخلی جمهوری اسلامی ایران، بویژه، لیبرال‌ها در زمینه اجتماعی- سیاسی از همان ابتدا بشدت خشن‌ و خودسرانه‌ بوده و هست. این سیاست همواره معطوف بوده بر سرکوب و اعمال فشار بر اقشار و لایه‌های آسیب‌پذیر جامعه؛ عدم پایبندی به قانون و مقررات؛ امنیتی کردن جامعه؛ انکار و نفی حقوق و آزادی‌های فردی و اجتماعی؛ اعمال فشار مضاعف بر زنان- نیمی جمعیت کشور با تحمیل حجاب اجباری؛ قلع و قمع نه تنها تمامی جریان‌های سیاسی مخالف، دگراندیش، حتی منتقد؛ ممنوعیت مطلق فعالیت تمامی احزاب، سازمان‌ها و گروه‌های غیرخودی.

با این اوصاف، به دلیل دست برتر لیبرال‌ها در بخش عمده دوره موجودیت جمهوری اسلامی ایران در سه قوه (مقننه، مقننه، مجریه) تقریبا در عرصه‌های عدالت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پیشرفت چشمگیری که در خدمت ارتقاء سطح زندگی اقشار و لایه‌های پائینی جامعه باشد، اتفاق نیافتاده است.

حالا ببینیم اوضاع بطور مشخص در زمینه عدالت که آیت‌الله خامنه‌ای به عقب‌ماندگی در این عرصه معترف بوده و بر ضرورت کار در همین زمینه و «عذرخواهی از مردم و خدا» تأکید می‌کنند، از چه قرار است.

بر کمتر کسی پوشیده است، که حاکمیت جمهوری اسلامی ایران بلافاصله پس از استقرار در مسند سیاسی کشور، بر اساس جهان‌بینی و ایدئولوژی خود یکسری اصطلاحات و ادبیات حقوقی، جزایی و اتهامی را از درون گورستان تاریخ باستان اعراب بیرون کشید و از آنها شمشیری ساخت برای بخاک و خون کشیدن فرزندان ایران‌زمین. و اجرای عدالت و قضاوت را بر همین محورها استوار ساخت. مفسد فی‌الارض، محارب، یاغی، باغی، طاغی، تعزیر، قصاص، دیه و … از آن جمله‌اند.

برای قطع عضو «محکومان» گیوتن را باز تولید نمود؛ تازیانه را بازسازی کرد؛ برای اعدام فرزندان میهن در انظار عمومی از ماشین آلات صنعتی، از جمله، از جرثقیل بهره گرفت؛ والدین را به تأئید اعدام فرزند تشویق نمود؛ موج شنیع تواب‌سازی از اسیران در بند در زیر شکنجه‌های فوق تصور بشری براه انداخت؛ شخصیت‌های بزرگ تاریخی- انقلابی ایران را که سال‌های طولانی از عمر عزیز خود را در زندان رژیم دست‌نشانده شاه سپری کرده بودند، به  «اظهار ندامت و اقرار» به کارناکرده وادار نمود؛ نوابغ علمی، انقلابی، هنری کشور را، فلاسفه، دانشمندان، نویسندگان، ادبا و شعرای انقلابی و متعهد میهن را بدار آویخت (سعید سلطانپور، تقی شهرام، …)؛ صادق‌ترین سرداران مدافع میهن (ناخدا بهرام افضلی، سرهنگ بیژن کبیری، سرهنگ هوشنگ عطاریان و بسیاری دیگر) را با توطئه انگلیس اعدام کرد؛ اغلب زندانیان رسته از اسارتگاه‌های رژیم وابسته سلطنتی را به جوخه‌های اعدام سپرد؛ «خاطیان» نظم اجتماعی اسلامی را به تخت تازیانه بست و بسیاری را در زیر ضربات شلاق به گور فرستاد (حداقل دو نفر از مقتولین در زیر ضربات شلاق را از نزدیک می‌شناختم که به «جرم» مشرو‌ب‌خواری در روی تخت شلاق کشته شدند (شاکر، استادکار نجار و علی پاک‌طینت مدیر مدرسه). شبکه گسترده گورستان‌های خاوران‌ را ایجاد کرد… و چه بسیار مادران و پدران میهن را به ماتم فرزندانش نشاند.

از اعدام‌های بدون محاکمه خلخالی‌وار و یا محاکمات ۵- ۱٠ دقیقه‌ای در بی‌دادگاه‌های شرعی فرزندان ایران و صدور احکام قتل برای اسیران و اجرای سریع آنها تا کشتارهای هولناک اسیران زندانی در سالهای ۶٠، بویژه، کشتار جمعی زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱٣۶۷، ارتکاب قتل‌های زنجیره‌ای و ترور انقلابیون و مخالفان (از جمله، رهبرای شوراهای ترکمن صحرا- مختوم، توماج، جرجانی، واحدی، رهبران خلق کرد- عبدالرحمان قاسملو، شرف‌کندی و بسیاری دیگر مانند فروهرها، مختاری‌ها، پوینده‌ها) یا خانواده آنها در داخل و خارج کشور که امروز نیز به همان سیاق دیروز، اما با کمی تعدیل ادامه دارد، نماد عدالت و آئینه تمام‌نمای «قضاوت» در جمهوری اسلامی ایران است.

با توصیفات کلی و فهرست‌وار فوق و با اطمینان به نقائص فهرست بی‌عدالتی‌ها و بدون احساس ضرورت به برشماری جزئیات آنها، باید به آیت‌الله خامنه‌ای یادآور شد که حکومت جمهوری اسلامی ایران در زمینه عدالت نه اینکه «عقب‌مانده»، بلکه، از همان آغاز وجود به دوره تحجر بازگشت، مسیر قهقرایی در پیش گرفت.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای! شما در مقام رهبر دینی- سیاسی کشور مسئول هستید و حتما متوجه هستید که عذرخواهی شما در پیشگاه مردم ایران شاید زمانی پذیرفته شود که با استفاده از اختیارات خود حکم حکومتی صادر نموده، فرمان انجام اقدامات ذیل را امصاء نمایید:

ــ الغاء کلیه قوانین کیفری، جزایی و حقوقی عصر باستانی؛

ــ لغو مجازات اعدام؛

ــ دستور تشکیل مجلس تخصصی متشکل از حقوقدانان، وکلا و کارشناسان امور حقوقی و قضایی بمنظور تنظیم و تدوین قوانین حقوقی، اجتماعی، کیفری، جزایی و جنحه‌ای معاصر کشور؛

ــ عزل بی‌درنگ رئیس انتصابی قوه قضائیه و کلیه مرئوسان او و تشکیل پرونده برای رسیدگی به جرایم آنها؛

ــ آزادی بی‌قید و شرط همه زندانیان سیاسی- عقیدتی؛

ــ آزادی فعالیت سیاسی احزاب و سازمان‌های ملی، مترقی و دگراندیش؛ 

ــ آزادی انتخاب حجاب برای نیمی از جمعیت کشور- زنان؛

ــ اعاده حیثیت از کلیه قربانیان مظالم چهل ساله قوه قضائیه؛

ــ نقد صریح بی‌عدالتی‌های گسترده چهل سال گذشته.

آقای خامنه‌ای! ضمنا، شما با اجرای پیشنهادات فوق می‌توانید بسیاری از مجاری مداخلات امپریالیست‌های «بشردوست» در کشور را بطور کلی مسدود سازید. در غیر این صورت، نمی‌توانید از زیر بار مسئولیت تاریخی خود شانه خالی کنید.

حضرت آیت‌الله! از این واقعیت مسلم که خلقهای ایران فجایع تجزیه اتحاد شوروی، چکسلاواکی، اتیوپی، یوگسلاوی، سودان و … بدست امپریالیسم و ارتجاع جهانی و همچنین، فجایع فلاکت‌بار مداخلات، اشغالگری‌ها و جنگ‌های امپریالیستی- استعماری جهان غرب بسردمداری امپراطوری فاشیستی آمریکا در افغانستان، عراق، لیبی، سوریه، یمن و بسیاری از کشورهای دیگر را مدنظر قرار داده، «صدها» تلخ‌کامی (فشارهای کمرشکن اجتماعی- اقتصادی- معیشتی) ناشی از سیاست‌های غلط و نسنجیده جمهوری اسلامی ایران را بخاطر یک شیرینی (مقابله آن با طرح‌های سلطه‌جویانه و تجزیه‌طلبانه امپریالیستی در کشور) تحمل می‌کنند، امر بر شما و سایر مقامات نظام مشتبه نشود. حافظه تاریخی مردم ایران را کور مپندارید! فراموش نکنید، که رژیم مزدور سابق و شاه آن نه تنها مشکلی با اسلام نداشت، بلکه خود را «کمربسته» امام رضا هم می‌دانست.

ا. م. شیری

۱۴/ ۱۲/ ۱٣۹۶

Facebook
Telegram
Twitter
Email

از کتاب: انقلاب ایران سالهای 1978-1979 .آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی دارای نشان پرچم سرخ کار انستیتوی شرق شناسی/ ترجمه- رحیم کاکایی

گرفته شده از فیسبوک رحیم کاکایی بخشی از فصل چهارده/سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مناسبات اقتصادی خارجی جمهوری اسلامی ایران

ادامه مطلب