اولین زنی که به اتهام فساد فیالارض در ایران اعدام شد و زنی که حجاب از سر برمیدارد
گر به تو افتدم نظر، چهره به چهره روبهرو
شرح دهم غم تو را، نکته به نکته مو به مو
از پی ديدن رُخت، همچو صبا فتادهام
خانه به خانه در به در، کوچه به کوچه کو به کو
میرود از فراق تو، خون دل از دو ديدهام
دجله به دجله يم به يم، چشمه به چشمه جو به جو
دور دهان تنگ تو، عارض عنبرين خطت
غنچه به غنچه گل به گل، لاله به لاله بو به بو
ابرو و چشم و خال تو، صيد نموده مرغ دل
طبع به طبع دل به دل، مهر به مهر و خو به خو
مهر تو را دل حزين، بافته بر قماش جان
رشته به رشته نخ به نخ، تار به تار پو به پو
در دل خويش «طاهره»، گشت و نديد جز تو را
صفحه به صفحه لا به لا، پرده به پرده تو به تو
فاطمه برغانی، زرینتاج، معروف به طاهره قرةالعین فرزند آمنهخانم قزوینی و ملا محمدصالح برغانی، شاعر و دینشناس در سال ۱۲۳۱ ق (یا ۱۲۳۳ ق برابر با ۱۸۲۳ میلادی) در خانوادهای فرهیخته در قزوین متولد شد. او از زنان صاحبنام قرن گذشته بود. طاهره تمام سنتهای مرسوم آن روزگار برای زنان را بهم میریزد. علوم دینی را فرا میگیرد و در زمانهای که صدای زنان در اندرونیها خفه میماند سخنور بود و با مردان به مباحثه میپرداخت. طاهره آنچنان فریادش بلند بود که متهم به «فساد فیالارض» شد و اولین زنی بود که در ایران به این اتهام اعدامش کردند. زندگی او داستانی ست غمانگیز، حکایت تهور زنی که حجاب از سر برمیدارد، تبعید و گذشتن از کودکان و مرگ را به جان میخرد و بر سر عقایدش میماند.
سپهر، مولف «ناسخ التواریخ» درباره زرینتاج چنین آورده است: «این زن، زرینتاج نام داشت و او دختر حاجی صالح قزوینی است. پدرش یک تن از اجله فقها بوده است. شوهرش ملا محمد، پسر ملا محمدتقی (شهید ثالث) عم زاده وی است که او نیز فضلی به کمال داشت و عمش ملا محمدتقی مجتهدی است که صیت فضل و تقوای او در همه بلدان و اعصار پراکنده است و این دختر در علوم عربیه و حفظ احادیث و تاویل آیات فرقانی دارای حظی وافر بود از سوء قضا شیفته کلمات میرزا علیمحمد باب گشت و از جمله اصحاب او شد.»
کودکی و فراگیری علوم دینی
زنان خانواده او از جمله مادرش، عمهاش ماهشرفخانم، و خواهرش ربابهخانم همگی از زنان فرهیخته قزوین بودند. پدرش از مجتهدان قزوین بود و عمویش، ملا محمدتقی برغانی، مرجع تقلید و رئیس حوزه علمیه قزوین بود. فاطمه علوم دینی را نزد پدر و عمویش فراگرفت. او از طریق عموی کوچکش با شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی آشنا شد و با او شروع به نامهنگاری کرد. استادش، سید کاظم رشتی که نوشتهها و رساله او را خوانده بود، عنوان «قرةالعین» را برای او برگزید و بعدها که جذب سید محمدعلی باب شد، او قرةالعین را «طاهره» خواند.
در سال ۱۲۴۴ ق به عقد و ازدواج پسر عمویش، ملا محمد، در آمد و از او صاحب دو پسر و یک دختر شد. بعد از ازدواج به همراه شوهرش به کربلا سفر کرد. ملا محمد در آنجا به ادامه تحصیلات دینیاش با ملا محمدباقر قزوینی پرداخت و قرةالعین که در قزوین با عقاید شیخ احمد احسائی آشنا شده بود، در سالهای اقامت در کربلا امکان آشنایی عمیقتر با افکار شیخیه یافت. به مسلک شیخیه گروید و در پی اختلاف عقیده با همسرش و خانواده همسرش از او جدا شد.
در سفرش به کربلا موفق به دیدار سید کاظم نشد چون کمی پیش از آن چشم از دنیا فرو بسته بود. پس از درگذشت سید کاظم رشتی به جنبش بابیه پیوست.
زمانی که سرکوب بابیان در ایران شدت میگیرد، طاهره بابیهای سرشناس را دور هم جمع کرده و جلسهای برگزار میکند. محل جمعشدن آنها، روستایی به نام «بدشت» از توابع شاهرود بوده است. او بدون روبنده مرسوم در جمع حاضر میشود و طی یک سخنرانی اعلام میکند که احکام اسلام دیگر مورد قبول بابیان نیست و از این پس آیین باب از اسلام به طور کامل جدا میشود.
دستگیری، حبس، اعدام
قرةالعين با يارانش راهی مازندران شد. در مازندران به تحريك علما چند تن از ياران قرةالعين به قتل رسيدند، در نتيجه درگيریها شدت يافت كه تعداد زيادی كشته بر جای گذاشت. پس از اين واقعه حكم جلب طاهره صادر شد، اما او به اطراف نور و به خانه دوستانش پناه برد و مدت دو سال در آنجا مخفيانه زندگی كرد و در اين مدت شعر و رساله مینوشت. پس از دو سال محل زندگی طاهره كشف شد.
قرةالعین دستگیر و به تهران منتقل شد. او را به منزل محمودخان، كلانتر تهران بردند و منتظر رسيدن دستور از جانب وی شدند. او سه سال در حبس ماند.
در پی کشتار بابیان به دستور امیرکبیر و همینطور بعد از تلاش برخی از بابیان برای سوءقصد به ناصرالدین شاه، در سال ۱۲۶۸ دستور اعدام او صادر شد. میگویند ناصرالدین شاه احساسی متلاطم بین عشق و نفرت به او داشته است. درباره چگونگی اعدام و محل دفن وی روایات متفاوتی موجود است.
میگویند اعدام طاهره به صورت مخفیانه و در باغ «ایلخانی» انجام شد. او را با دستمال خفه کردند، در چاه انداختند و سر چاه را با خاک و سنگ پر کردند. طاهره تنها ۳۵ سال داشت. زنی ۳۵ ساله که در طول زندگی کوتاهش، ماجراهایی به اندازه یک قرن داشته است.
قرةالعین ارتباط ویژهای با میرزا حسینعلی بهاالله داشت که بعدها آیین بهایی را بنیان میگذارد. برای بهاییان، قرةالعین اسطورهای تکرارنشدنی ست.
شبنم طلوعی، بازیگر و کارگردانی که به دلیل اعتقاد به آیین بهایی در ایران ممنوعالکار شد و به فرانسه مهاجرت کرد، در فیلمی با عنوان «خاک، شکوفه، آتش» که بر اساس زندگی طاهره ساخته است میگوید: «در تاریخ ما قرةالعین با همه ابعاد زندگی عجیب و غریبش قربانی باوری شده که داشته. مثل من، مثل آن روزنامهنگار، مثل آن کاریکاتوریست و هر کس دیگری که جور دیگری فکر میکرد و در ایران به حبس کشیده شد. به سراغ قرةالعین رفتم تا این زن را با تمام تمامیتش نشان بدهم.
در ره عشقت ای صنم، شیفته بلا منم
چند مغایرت کنی با غمت آشنا منم
پرده به روی بستهای، زلف به هم شکستهای
از همه خلق رستهای، از همگان جدامنم
شیر تویی، شکر تویی، شاخه تویی، ثمر تویی
شمس تویی، قمر تویی، ذره منم، هبا منم
نخل تویی، رطب تویی، لعبت نوش لب تویی
خواجهٔ با ادب تویی، عاشق بی نوا منم
کعبه تویی، صنم تویی، دیر تویی، حرم تویی
دلبر محترم تویی، عاشق بی نوا منم
من ز یم تو نیم نم، نی ز کم و ز بیش هم
چون به تو متصل شدم، بی حد انتها منم
شاهد شوخ دلربا، گفت به نزد من بیا
رسته ز کبر از ریا، مظهر کبریا منم
طاهره، خاک پای تو، مست می لقای تو
منتظر عطای تو، معترف خطا منم