یکی از ویژگی های استبداد تهی کردن جامعه از کارشناسان، مدیران، متفکران و کنشگران اجتماعی و سیاسی است که آنان را مخالف بالقوه خود می داند و ترس از آن دارد که جامعه تحت تاثیر آموزه های آنان قرار گیرد و مبارزه برای آزادی و رهایی را سازمان دهی کند. در نتیجه با گذشت زمان، جامعه با قحط الرجال روبرو می شود و رژیم درمانده از ساماندهی جامعه به افرادی پناه می آورد که بیشتر از رفاه جامعه در فکر نگهبانی و حفظ نظام موجودند و تلاش می ورزند تا منافع خود را با رانت خواری، دزدی، اختلاس و راه های دیگر افزایش دهند و مانع از پویایی اجتماعی شوند. در جوامع دمکراتیک احزاب، سازمان های سیاسی و صنفی زمینه رشد و آموزه های سیاسی را برای جوانان فراهم می آورند و جامعه همواره پویا و با آموزه های مدرن فلسفی، سیاسی و اجتماعی به پیش می رود و دگرگونی های اجتماعی و سیاسی بدون تغییر ساختار اجرایی می شود و مردم از دستآورد های آن بهره مند می شوند.
ایران گرفتار در چمبره استبداد و ولایت، با هرگونه سازماندهی سیاسی و اجتماعی مخالفت می کند وکاریکاتوری از نهاد های مدرن مانند انتخابات، تقسیم قوا، احزاب و نهاد های صنفی و سیاسی و… به اجرا و نمایش می گذارد تا ارتجاع حاکم بتواند ذهنیت واقعی خود را پنهان کند و حتی حاکم بر افکار جامعه شود که در مواردی این کار را با کاربرد زور، فشار، زندان و جنایت عملی می سازد ولی با گذر زمان خود گرفتار معضلی می شود که خود ساخته، به مرور پایگاه اجتماعی خود را از دست داده و از هر حرکت و جنبشی وحشت دارد. در نتیجه برای برون رفت از آن برنامه ریزی می کند و با شیوه های گوناگون تلاش می ورزد تا توده های مردم را برای مشارکت سیاسی مشتاق کند.
از مدت ها پیش رژیم ولایت متوجه شده بود که توده های مردم دیگر اعتمادی به رژیم ندارند و در هر فرصتی که بدست می آورند آن را نشان می دهند، بویژه با نرفتن به پای صندوق های رای حتی مشروعیت رژیم را به چالش می طلبند. در نتیجه مشاهده می شود که ریزش از راس و بدنه ی رژیم همچنان رو به افزایش است، زیرا بحران عمیق در اقتصاد، دیپلوماسی، مدیریت جامعه و.. به آن ریزش و گسست مردم از رژیم شتاب بیشتری می دهد. در این شرایط خاص و ویژه بود که حادثه مشکوک و مرموز بالگرد «رئیسی» پیش آمد و رژیم مجبور شد تا انتخابات زودرس ریاست جمهوری را برگزار کند. افرادی در آن ثبت نام کردند که شورای نگهبان نام 6 نفر را اعلام کرد که در میان آنان نام «مسعود پزشکیان» هم به چشم می خورد. در نگاه اول کسی به پیروزی پزشکیان باور نداشت و انتخابات بی رمقی برگزار شد که خامنه ای را هم به شدت نگران کرد. انتخابات به دور دوم کشیده شد و این بار تعداد بیشتری در انتخابات شرکت کردند (کمتر از 50 درص) و مسعود پزشکیان پیروز انتخابات اعلام شد و دور جدیدی در ظاهر آغاز شد.
پزشکیان چندین دوره نماینده مجلس از تبریز، اسکو و آذرشهر بود و یک دوره هم از اعضای ریاست مجلس بوده است. بیشتر سخنرانی هایش در مجلس نهج البلاغه خوانی، توصیه و گاهی نقد از عملکرد خود و دیگران بوده است. پشتوانه حزبی و تشکیلاتی ندارد و به نظر می رسد با تئوری های سیاسی و اقتصادی نوین هم آشنایی نداشته باشد زیرا همه مسائل روز را به نهج البلاغه پیوند می زند، پند و اندرز را جایگزین عملگرایی می کند و بدون نام بردن از عوامل سرکوب، فساد، دزدی و نارسایی رژیم ولایت به انتقاد سطحی می پردازد و با توجه به نارضایتی های رو به گسترش اجتماعی و اقتصادی حجم انتقاد ها را هم افزایش می دهد تا برای خود جایگاهی پیدا کند
پزشکیان در سخنرانی های انتخاباتی خود سخن از تعامل با جهان، رفع فیلترینگ انترنت و جلوگیری از خشونت بر علیه زنان به میان آورد که مورد توجه روشنفکران قرار گرفت و شاید هم امتیازی برای پیروزی در انتخابات شد و در نهایت در خیابان پاستور (کاخ ریاست جمهوری) قرار گرفت، و از همان روز های نخست قانونگرایی را اساس کار خود قرار داد، و بدون توجه به این که این قوانین کهنه و فرسوده جوابگوی نیاز های مردم نیست و نظام ولایت خود یکی از موانع بزرگ در سر راه تحول اجتماعی و سیاسی جامعه است. سخنان چند پهلو و متناقضی را بر زبان آورد ولی هرگز از نارسایی رژیم و ساختار سخت قدرت سخنی نگفت. به هر رو برخی از روزنامه نگاران به سراغش رفتند تا از برنامه هایش جویا شوند که در جواب همه آنها گفت: برنامه های من پیشبرد منویات رهبری، اجرای سند چشم انداز 20 ساله، اقتصاد مقاومتی و اجرای قانون برنامه توسعه است. این گفتار نشان داد که پزشکیان هیچگونه برنامه ای ندارد و شاید هم کارگزار رهبری با عنوان ریاست جمهوری است.
پزشکیان همراه با «جواد ظریف» شورایی با نام «شورای راهبری تعیین کابینه» با شرکت 450 نفر تشکیل دادند که دارای چند کمیته بود که بتوانند افراد کاردان، لایق و توانا را برای مدیریت و وزارت گزینش کنند. در این میان سخن از «دولت وفاق ملی» در میان بود که می توانست پایگاه اجتماعی پزشگیان را وسیعتر کند. البته انتخابات نخستین پزشکیان نشان داد (عارف بعنوان معاون اول) که این کاره نیست و تنها کارگزار و مجری منویات رهبری است، ناگفته نماند در مواردی هم از تبعیض، اجحاف و بی عدالتی سخن به میان آورد و گفت که می خواهد همه اصول قانون اساسی ( شامل اصل15) را به اجرا در آورد.
روز معرفی کابینه به مجلس فرا رسید و «شهرام دبیری» که از سوی پزشکیان بعنوان معاون پارلمانی انتخاب شده بود لیست هیئت دولت را به «قالی باف» ریاست مجلس تقدیم کرد که بهت و حیرت همگان را بر انگیخت. دیگر سخنی از اصلاح و تغییر در کار نبود، ادامه کار دولت رئیسی این بار از سوی نهج البلاغه خوان تبریزی بدون تغییر ریل و جهت لوکوموتیو در میان بود. 3 وزیر از کابینه دولت رئیسی و چند وزیر از دولت حسن روحانی به عاریت گرفته شده بود که دو نفر از آنها بیشتر جلب توجه می کرد «اسماعیل خطیب» از مرتجعین شناخته شده و نشانه دار جهالت، بعنوان وزیر اطلاعات منصوب شده بود که دستآورد دوران وزارتش را مسدود کردن حفره های نفوذی اسرائیل می دانست که همزمان قتل «اسماعیل هنییه» در امنیتی ترین منطقه تهران (مهمان خانه آموزشکده سپاه اتفاق افتاد. نفر دیگر «اسکندر مومن» از فرماندهان سپاه، پلیس راهور و مبارزه با مواد مخدر که یکی از طرفداران سرسخت حجاب اجباری و مبارزه با زنان و دختران به ستوه آمده از آزار گشت ارشاد و دیگر مقامات است که آن را به دفعات بیان کرده است. چینش وزیران و ابقاء برخی از مدیران نشان داد که پزشکیان هم از تاکتیک خدعه استفاده کرده و برای وقت کشی و یا خرید زمان به میدان آمده است. ناگفته نماند که همین وزیران و مدیران، جامعه را در بن بست قرار داده اند، بگونه ای که اقتصاد و سیاست قفل شده و صدای عفریت جنگ از هر طرف به گوش می رسد. «انیشتن» گفته جالبی دارد که می گوید: با فکر و اندیشه ای که این مشکلات را آفریدید، با همان اندیشه و فکر قادر به حل این مشکلات نخواهید بود. برای برون رفت از مشکلات نیازمند فکر و اندیشه نو، پویا و افراد کاردان، اندیشمند و لایق هستید که بتوانند ساختار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را بدون تخریب تغییر دهند.
پزشکیان با نهج البلاغه خوانی و نصیحت، کاری از پیش نخواهد برد زیرا نه استقلال عمل دارد و نه خود خواهان تغییر است. هرچند به مردم می گوید اگر نتوانم تبعیض، اجحاف و بی عدالتی را از میان بردارم، می توانید رای تان را از من پس بگیرید و من هم استعفاء می دهم. البته این گفتار به نظر نمی رسد که تحقق یابد زیرا ساختار رژیم ولایت بقدری پیچیده، فساد زا و غیر عادلانه شده است که نمی توان بدون گذر از آن اصلاحات و تغییرات صورت گیرد و سرمایه های اجتماعی و سلامت جامعه، خود را باز یابد. «مسعود روغنی زنجانی» که رئیس سازمان برنامه و بودجه در دوران میر حسین موسوی و مدتی هم معاون هاشمی رفسنجانی بود و اینک عضو علمی دانشگاه علامه طباطبایی است می گوید: آنچه جمهوری اسلامی را زمین می زند اقتصاد است. جمهوری اسلامی محصول عملکرد روحانیت است، حاکمیت مطلق روحانیت در آن جاری است، این قشر اجتماعی غیر انتخابی اختیارات گسترده ای دارد. در این کشور دو خزانه موجود است، یکی برای دولت و قوه مجریه و دیگری نهاد رهبری که بودجه خود را دارد و روحانیت هم سفره خودش را دارد. رهبری هیچگونه گزارشی از فعالیت های اقتصادی خود نمی دهد. در نتیجه قوه مجریه و در راس آن ریاست جمهوری بدون ساختار شکنی قادر به هیچ کاری نیست و این را بار ها رئیس جمهور های پیشین به زبان آوردند و به نظر نمی رسد که پزشکیان هم با این چینش وزرا و انتصاب و ابقاء مدیران پیشین کاری از پیش ببرد و بتواند به وعده هایش عمل کند….