طی سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۵، سهم خانوارهای زنسرپرست از کل خانوارها از ۸.۴ درصد به ۱۲.۷ درصد افزایش یافته است و در سالهای اخیر نیز شاهد رشد این آمار هستیم.
بر اساس سرشماری سال ۱۳۷۵، بیش از یک میلیون زن سرپرست خانوار در کشور وجود داشت، اما این تعداد در سرشماری سال ۱۳۹۵ به بیش از سه میلیون نفر رسید. افزون بر این، سهم خانوارهای زنسرپرست از کل خانوارها نیز در بازه مذکور بهطور قابل توجهی افزایش یافته است.
مطالعات آماری نشان میدهند که حدود ۷۰ درصد از زنان سرپرست خانوار در سرشماریهای سال ۱۳۹۰ و ۱۳۹۵ بالای ۵۰ سال سن داشتهاند؛ گروهی که امکان توانمندسازی و مشارکت اقتصادی آنها به دلیل سن بالا، بسیار محدود است.
یکی از نیازهای اساسی این قشر، تامین سلامت و خدمات بهداشتی مناسب است. با وجود اهمیت موضوع، پژوهشها و اطلاعات دقیقی در این زمینه وجود ندارد. این در حالی است که زنان سرپرست خانوار، برای مدیریت خانواده و مقابله با چالشهای زندگی، باید از سلامت جسمی و روانی کافی برخوردار باشند. یافتههای موجود نشان میدهند که این زنان به دلیل درآمد پایین و فقر مالی، در معرض خطرات جدی سلامت قرار دارند.
افزایش تعداد زنان سرپرست خانواده یکی از مسائل اجتماعی مهم در جامعه امروز است. این پدیده به دلایل متعددی از جمله طلاق، فوت همسر، مهاجرت یا ترک خانواده توسط همسر رخ میدهد و پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و روانی گستردهای به همراه دارد.
مشکلات اقتصادی و اجتماعی زنان سرپرست خانوار
زنان سرپرست خانوار با چالشهای اقتصادی فراوانی مواجه هستند؛ از جمله نبود حمایت مالی مناسب، دشواری در یافتن شغل پایدار و فشارهای اقتصادی مداوم. علاوه بر این، مسئولیتهای دوگانه مدیریت خانه و تامین معیشت، فشارهای روانی زیادی بر آنها وارد میکند.
دسترسی محدود به امکانات آموزشی و حرفهآموزی نیز از دیگر موانع پیشرفت این زنان است. بسیاری از آنها به دلیل تعهدات خانوادگی و نبود حمایتهای لازم، فرصت کافی برای ارتقای مهارتهای خود ندارند که این امر پیشرفت شغلی و اقتصادی آنها را دشوار میکند.
از سوی دیگر، مشکلات اجتماعی این خانوادهها نیز قابل توجه است. کودکان این خانوادهها ممکن است به دلیل کمبود فرصتهای آموزشی و حمایتی، آیندهای نا مطلوب داشته باشند. همچنین، کلیشههای منفی و نگاههای تبعیضآمیز جامعه نسبت به زنان سرپرست خانوار، عزت نفس و سلامت روانی آنها را تحت تاثیر قرار میدهد.
راهکارها برای بهبود وضعیت زنان سرپرست خانوار
برای کاهش مشکلات این قشر، نیاز به برنامهریزی جامع و اقداماتی هماهنگ وجود دارد. برخی از راهکارهای پیشنهادی شامل موارد زیر است:
حمایتهای مالی و اجتماعی: ارائه کمکهای مالی هدفمند و خدمات اجتماعی متناسب با نیازهای این زنان.
آموزش و حرفهآموزی: برگزاری دورههای آموزشی و مهارتی برای افزایش توانمندی زنان سرپرست خانوار.
اصلاح نگرشهای جامعه: ترویج فرهنگ احترام و حمایت از زنان سرپرست خانواده با استفاده از رسانهها و برنامههای فرهنگی.
ایجاد فرصتهای شغلی مناسب: توسعه مشاغل پایدار و فراهم کردن امنیت شغلی برای این قشر.
تامین امنیت اجتماعی: ارائه بیمههای درمانی و حمایتی برای کاهش فشارهای اقتصادی و روانی.
اجرای این راهکارها میتواند گامی موثر در بهبود شرایط زندگی زنان سرپرست خانواده و کاهش آسیبهای ناشی از این پدیده اجتماعی باشد.
رژیم جمهوری اسلامی ایران به طور کلی سیاستها و قوانینی را اجرا کرده که چالشهای فراوانی را برای زنان، به ویژه زنان سرپرست خانواده، ایجاد کرده است. این مشکلات شامل جنبههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حقوقی است. در ادامه به برخی از این چالشها پرداخته میشود:
۱. مشکلات اقتصادی
عدم حمایت کافی از زنان سرپرست خانواده: زنان سرپرست خانواده، بهویژه آنهایی که در طبقات پایین اقتصادی هستند، با مشکلات زیادی در تامین معیشت خانواده روبهرو هستند. کمکهای دولتی اغلب ناکافی بوده و بسیاری از این زنان به مشاغل غیررسمی با درآمد پایین روی میآورند.
تبعیض در بازار کار:
زنان در ایران با موانع بسیاری برای دستیابی به فرصتهای شغلی برابر مواجهاند. تبعیض جنسیتی و اولویت دادن به استخدام مردان، موجب شده زنان سرپرست خانواده نتوانند از شغلهای با درآمد مناسب بهرهمند شوند.
۲. مشکلات حقوقی تبعیضآمیز:
قوانین مرتبط با ارث، حضانت فرزندان، و ازدواج به طور کلی نابرابریهای زیادی را علیه زنان اعمال میکنند. زنان سرپرست خانواده بهویژه در مواردی که بخواهند حقوق خود یا فرزندانشان را تامین کنند، با مشکلات عدیدهای مواجه هستند.
نبود حق برابر در طلاق و حضانت:
اگر زنی بخواهد به طور قانونی حضانت فرزندان یا حق سرپرستی خانواده را داشته باشد، با موانع قانونی مواجه است.
۳. مشکلات اجتماعی و فرهنگی
نگاه منفی جامعه:
زنان سرپرست خانواده اغلب با قضاوتهای اجتماعی منفی روبهرو میشوند. این نگاهها، که گاه ریشه در فرهنگ سنتی و گاه در تبلیغات رسمی حکومت دارد، فشار روانی مضاعفی بر آنها وارد میکند.
عدم دسترسی به آموزش و مهارتآموزی:
زنان سرپرست خانواده معمولاً فرصت کافی برای آموزش یا ارتقاء مهارتهای خود ندارند، که این مسئله مانع پیشرفت حرفهای و اقتصادی آنان میشود.
۴. نبود سازماندهی و حمایتهای کافی
عدم حمایتهای اجتماعی سازمانیافته:
هرچند نهادهایی مانند کمیته امداد امام خمینی به طور رسمی اعلام میکنند که از زنان سرپرست خانواده حمایت میکنند، اما این حمایتها غالباً ناکافی و محدود به کمکهای مالی کمارزش است.
۵. سرکوب فعالیتهای مدنی و زنان پیشرو
فعالیتهای مدنی که به حمایت از حقوق زنان سرپرست خانواده میپردازند، به شدت توسط حکومت سرکوب میشوند. این مسئله باعث میشود که زنان نتوانند برای حقوق خود صدای جمعی داشته باشند.
در نتیجه، رژیم جمهوری اسلامی با قوانین تبعیضآمیز و سیاستهای ناکارآمد خود، زمینهساز افزایش مشکلات زنان، به ویژه زنان سرپرست خانواده شده است. برای بهبود وضعیت این قشر، نیاز به تغییرات بنیادی در ساختارهای حقوقی، اقتصادی و فرهنگی وجود دارد.