روفسور اسد یعقوبی
از طرف هیئت تحریریه روزنامه آذربایجان از پروفسور اسد یعقوبی درخواست شد تا بیوگرافی خود را در اختیار خوانندگان روزنامه قرار دهند. پروفسور با اکراه به این درخواست ما تن دادند. جا دارد هم اینجا از طرف هیئت تحریریه به خاطر این همکاری از ایشان کمال تشکر را داشته باشیم.
ایشان نوشته اند:
در اين رابطه روي چه بايد بنويسم را خيلي فكر مي كنم. چونكه در زندگي انسان صفحات درخشاني كه نظر خواننده را به خود جلب می نمايد، بايد باشد .در صورتي كه همچنين صفحاتي در زندگي من موجود نيست. عليرغم اين مي خواهم در اينجا چند سطري در مورد خودم بنويسم.
در آذربايجان متخصصان پداكوژي كه با من همدروه و همكار بودند هيچ كدام نتوانستند در عرصه پيشرفت علم و تحصيل نوع آوري بخصوصي از خود نشان دهند. يعني آنها به موضوعاتي كه بايستي تحقيق، مطالعه كرده و از آن نتيجه بگيرند، ورود نكردند. در صورتي كه در اين باره تحقيقات علمي من هميشه متخصصين پداكوژي را به حيرت واداشته است. من هميشه در كارهاي علمي با بي عدالتي ها و جعليات(جعل اسناد) به شدت مبارزه كرده ام. اين رفتارم باعث شده كه كيفيتا از نظر شخصيتي با ديگران فرق داشته باشم و به خاطر اينهم هميشه مورد عتاب و عذاب قرار گرفته ام. شايد بيشتر عمرم را با همين گرفتاريها سپري كرده ام. اما عليرغم اين دشواريها در مقابل مخالفانم با قاطعيت و عناد ايستادگي كرده و محق بودن خود را به آنها ثابت كرده ام. البته از طرف اجتماع مورد تشويق قرار گرفته ام. بنابر اين از اين عملكردم بي نهايت احساس آرامش نموده ام. شايد تا كنون همين صميميت و علاقمندي اجتماع، پيروزيهاي معنادارم و همچنين حرفها و برهانهاي قاطعم سبب زنده بودنم شده اند.
من در سال 1922 در شهر آستارا(ايران) در روستاي “بوآغ قارا” در يك خانواده متوسط و روشنفكري بدنيا آمده ام. ابتدائي و متوسطه را در مدرسه حكيم نظامي تمام كرده و براي ادامه تحصيل به تهران رفته ام. در آن دوره در دبيرستان “البرز” كه يكي از معتبرترين دبیرستان متوسطه (12 ساله- کالچ آمريكائي) بود، ادامه تحصيل داده و ديپلم گرفته ام. معلمان اين دبيرستان همه اشان در خارج تحصيل كرده بودند. مدير دبيرستان شخصيت مشهوري به نام آقاي صورتگربود.
در همين دوره عضو مخوفي سازمان حزب توده ايران شدم. عضور فعال سازمان محسوب مي شدم. طولي نكشيد كه از طرف پليس مورد تعقيب قرار گرفتم. مجبور شدم از رود مرزي اترك واقع در تركمنستان گذشته وارد خاك اتحاد شوروي بشوم. بعد از گذشتن از مرز از طرف مأمورين مرزي مورد احترام واقع شدم. با مشايعت سرگرد نظامي اعزامي از آذربايجان به باكو رفتم. در باكو اوايل در رشته حقوق تحصيل كردم و بعد وارد دانشكده زبانهاي خارجي شدم. بعنوان عضو انجمن دانشجويي چند اثر علمي ام چاپ شده است. از جمله در زبان”فرانسه و آذربايجان” مقايسه پسوندها براي ساختن صفت، همچنين در داستان “فيروزه” اثر جعفر جبارلي به جاي كلمات بكار رفته ايدئوماتيك، نوشتن معادل آن در زبان فرانسه را مي توان نام برد. دانشكده زبانهاي خارجي را با كيفيت عالي تمام كردم. در همان سال با امريه وزارت آموزش و پرورش در دانشكده زبانهاي خارجي به سمت رئيس كميسون امتحانات دولتي پذيرفته شده و بمدت 10 سال در اين سمت انجام وظيفه نمودم.
بعد در كتابخانه ملي بنام ميرزا فتحعلي آخوندوف در شعبه ادبيات زبانهاي خارجي بعنوان كتابدار و مدير كار كردم. سپس در دانشكده پداكوژي به نام ولادیمیر ایلیچ لینین آذربايجان در شعبه ادبيات شناسي- روان شناسي بعنوان فوق لیسانس در سمت آسيستانت كار كردم. در اين دانشكده در همين سمت بعنوان رهبر10 سال مدام انجام وظيفه نموده ام.
در همين دوره در تهران در روزنامه دولتي با امضاي “خزر” مقالات سياسي ام چاپ مي شد. در اين رابطه نشر جزوه “مسئله ملي و نگرش ما سوسيال دمكراتها” را هم مي توان نام برد. كتابهاي زيرین را نيز به اين نوشته ها مي توان علاوه نمود.
1- در رشته ادبيات جهت تدريس در مدارس عالي جمهوري آذربايجان تأليف كتاب درسي براي آموزش زبانهاي فارسي و فرانسه. همچنين براي تدريس آن زبانها تهيه برنامه ها، كتابهاي درسي و وسايل آموزش را مي توان نام برد. اين آثار ادبي از طرف وزارت آموزش و پرورش جمهوري آذربايجان مورد تأييد قرار گرفته و بطور رسمي با ثبت ملي بچاب رسيده است.
2- در آذربايجان كتاب ” فرهنگ آمورش و پرورش، نظريه تاريخ پداكوژي و تحصيل” چاپ شده با خط (شيريفت) ريز بيش از 600 صحفه را در بر مي گيرد.
3- تفكر در مورد زندگي
4- انسان و حيات 5- در عرصه خيال، آرزو و اميد(در بيابان خيال، آرزو و اميد) در جمهوري آذربايجان براي اولين بار با همكاري پرويز يعقوبي مؤسسه اي بنام “پاليگلوت” كه مركز آموزشي و ترجمه مي باشد را تأسيس كرده ام. هم اكنون اين مركز در نزد دانشكده پداكوژي(تربيت معلم) فعاليت مي كند. در اين مؤسسه در رشته زبانهاي آذربايجاني، فارسي، فرانسوي، تركي، عربي و انگليسي بيش از 300 نفر تحصيل مي كردند. مدت اين تحصيل 2 سال بود و بعد اتمام مدت تحصیل بعنوان متخصص به آنها ديپلم داده مي شود. شهروندان مراجعه كننده به اين مؤسسه به هر زباني كه مي خواستند، اسنادشان ترجمه مي شد. هم اكنون “پاليگلوت” زير نام “مركز ترجمه” به فعاليت خود ادامه مي دهد. مراتب فوق بخشي از بيوگرافي ام مي باشد كه يادم مانده است.
چند مسئله را كه ربطي به بيوگرافي ام ندارد را مي خواهم در اينجا بيان كنم.
در جامعه بشري براي مناقشه ها، روزگوييها و خلافكاريها قانون كيفري تطبيق مي شود. بطور كلي اين قانونها در اجتماع چندان تأثير اساسي ندارد. چونكه اين قانونها خود يك نوع زورگوئي رسمي است كه از طرف نهادهاي دولتي تطبيق مي گردد. البته اين را نيز بايد دانست كه واسطه هاي سالم و مؤثر نيز كم نيستند.
براي هر كسي واضح و روشن است كه انسان تركيبي از خير و شر طبيعت است. در مقابل تضعیف نيروهاي خير، نيروهاي شر سر بلند مي كنند. وقتي سخن از نيروي خير مي كنم، بطور كلي تزکیه نفس را در نظر مي گيرم. وقتي نفس را نمي تواني مهار كني و جلويش را بگيري در آن صورت نيروي ويرانگر شر شروع به طغيان مي كند. كارهاي خلاف تمام تارپود جامعه را فرا ميگيرد. مسئله اساسي اين است كه هنوز روي روش تزکیه (مهار کردن) نفس كار نشده و بعنوان معضل جامعه بشری پابرجاست. جامعه شناسان، روان شناسان، معلمان و بخشي از مورخان روي اين معضل اجتماعي بايستي تحقيق و بررسي به عمل آورند. متأسفانه اين معضل بشري تا كنون مدنظر قرار نگرفته است. درست است كه در اين مورد نصايح فراوانی موجود است. اما اين نصايح در تغيير شعور آدمي به سمت مثبت چندان مؤثر نبوده و نيستند. زیرا 30 دقيقه نصيحت، شنونده جوان را به خواب وا ميدارد.
در گذشته هم همينطور بود ه است. هميشه دانشمندان و علما از فساد و خرابكاري اجتماع بشري ناليده و شكوا كرده اند. اما هيچ علاجي براي اين معضل اجتماع پيدا نكرده اند. آنها با كنايه هم كه باشد صداي اعتراض خود را برآفرينش بلند كرده اند و ما نيز فرياد توأم با نفرت آنها را شنيده ايم.عمر خيام نيز يكي از آنهاست:
گر بر فلكم دست بِدي چون يزدان
برداشتمي من اين فلک را زمیان
وز نو فلكي دگر چنان ساختمي
كآزاده به كام خويش رسيدي آسان
اين فكر اتوپيا و يا خيال مي باشد.
اتوپيا و يا خيال
شبيه اين شعر در ميان شعرهاي حافظ نیز وجود دارد:
آدمي در عالم خاكي نميايد بدست
عالمي ديگر به بايد ساخت وزنو آدمي.
ببينيد اينم خيال است.
به نظر من سرچشمه كليه فساد و محيط فاسد خود انسان است. اگر در جامعه بشري بطور مطلق حاكميت عدل و قسط بر قرار شود، در آن صورت بيشتر نابسامانيها ومعضلهاي اجتماعي از بين ميرود. مسئله اساسي اين است كه متأسفانه تا كنون روي متد و راهبرد عدالت اجتماعي كار نشده است. در اينجا يكي از اشعار نظامي به ذهنم رسيد:
عدل تو قنديل شب افروز است
مونس فرياد تو امروز است.
يعني دوست فرداي تو عمل خير امروز توست كه به کمکت خواهد شتافت. در اينجا نيز شعر شاعر نمي توان خالي از خيال و اتوپيا ديد. در اين شعر نيز نصايح موجود است. همانطور كه گفته شد نصايح در تغيير شعور آدمي به سمت مثبت چندان مؤثر نيست. فقط آدمهاي مسن با نصايح سر و كار دارند و به آنها علاقمنداند. اما در مبارزه براي ساختن آينده بهتر هیچ سلاحي در دست نسل امروز موجود نيست. هدف از سلاح، داشتن روش و متد مبارزه مد نظر است. نسل امروز بيشتر به راه و روش افراد باشخصيت و مبارز علاقه نشان مي دهند. امروز با توضيح چگونگي راه و روش مبارزان به نسل امروز، مي توان آنها را براي ساختن فرداي بهتر آماده كرد. يعني با دميدن طرز زندگي، راه و روش آنها در روح و كالبد نسل امروز مي توان آنها را براي ساختن دنياي بهتر آماده كرد. اما هنوز در اين مورد كار بخصوصي انجام نگرفته است.
تئزها:
1- راه و روش تزكيه (مهار كردن) نفس(ساز و كار تزكيه نفس)
2- متد برقراري حاكميت مطلق عدل و قسط ( ساز و كار بر قرار كردن مطلق عدالت اجتماعي)