زیرپوست شهر
زندگی با طعم فقر سهم کودکان حاشیهنشین تبریز!
گسترش حاشیهنشینی و مهاجرتهای بیرویه از روستاها، ناکافی بودن طرحها و اقدامات دولتی و مشارکت محدود تشکلها و سازمانهای غیردولتی و مردم نهاد در حوزه آسیبهای اجتماعی از مهمترین مولدهای ناهنجاریهای اجتماعی در کلانشهرها است.
عصر تبریز: گسترش حاشیهنشینی و مهاجرتهای بیرویه از روستاها، ناکافی بودن طرحها و اقدامات دولتی و مشارکت محدود تشکلها و سازمانهای غیردولتی و مردم نهاد در حوزه آسیبهای اجتماعی از مهمترین مولدهای ناهنجاریهای اجتماعی در کلانشهرها است.
کلانشهر تبریز یا بنا به ادعای مدیران شهری، جهانشهر تبریز! نیز از این قاعده مستثنی نبوده و افزایش روزافزون جمعیت و گسترش جغرافیایی تبریز در کنار عدم توازن توسعه شهری باعث شده نزدیک به ۵۰۰ هزار نفر حاشیهنشین بهصورت کاملا نامناسب، در خانههایی غیرایمن در این کلانشهر زندگی کنند.
ساکنان حاشیهنشینها در تبریز جای دوری نیستند، همین جا در چند قدمی ما خانه و کاشانه دارند، البته نه خانههای گرانیتی و مرمری! بلکه خانههای آجری و بعضا گلی، کوچک و محقر! که در دامنه کوههای سر به فلک کشیده عینالی نزدیک گسلهای تبریز بنا شدهاند!
خانههایی که اگر گردشگران خارجی در آستانه تبریز ۲۰۱۸ از بالای اتوبان پاسداران! نظارهگر شهر تبریز باشند بهترین ظرفیت برای جذب گردشگر و توریستهای خارجی میتواند باشد!
خانههایی که بعضی از آنها آشپزخانه، حمام و توالت مشترک دارند! خانههایی که هر لحظه امکان دارد سقف هایش با تمام دردها و خاطرات غم انگیز زندگی، آواری بر سر ساکنانش شوند!
حاشیهنشینهایی که همواره در حاشیه بودهاند و حاشیه نشینی جرم آنها شده است! و به همین دلیل سالهای متمادی است که از داشتن بسیاری از امکانات اولیه محروماند. ترک تحصیل، اعتیاد و انواع آسیبهای اجتماعی بر آینده کودکان این مناطق سایه افکنده است.
این کودکان از زندگی در این شرایط خشنود نیستند بلکه مجبورند! کودکانی که بچه شهر اولینها هستند اما با تبریزیها و بریز و بپاشهای بسیاری از محلات بالای شهر تبریز فاصله زیادی دارند!
با کودکان دیجیتالی بالاشهریها که این روزها عمرشان در فضای مجازی میگذرد از زمین تا آسمان فاصله دارند! کودکانی که بعضی از آنها بوی نان میدهند! و در همین دوران کودکی در کوچه پس کوچههای شهر با دستهای کوچک پینه بسته نان آور خانوادههایی شدند که اکثر والدینشان در چنگال اعتیاد به دام افتادهاند!
کودکانی که از کودکی قناعت را یاد گرفته و تمرین میکنند! به داشتههای ناچیزشان شکر میکنند! بسیاری از آنها مثل خیلی از کودکان آرزوی داشتن لباسهای زیبا و گرم در این روزهای سرد پاییزی دارند اما هیچ وقت به زبان نمی آورند! زیرا از مشکلات مالی و وضعیت اسفناک خانوادههایشان با خبرند! با همین سن کودکی می سوزند و میسازند!
کودکانی که به خاطر مشکلات مالی از رفتن به مدرسه هم باز ماندهاند! بسیاری از این کودکان با غیرتهای کودکانه خود، دوشادوش بزرگترها، از همین کودکی در کوچهها و معابر شهر کار میکنند!
بچههایی که به آنها کودکان کار میگویند، از گل فروشی گرفته تا پاک کردن شیشههای ماشینهای شاسی بلندی که قدشان به شیشههای آنها هم نمیرسد! کودکانی که با شکمهای خالی و گرسنه وزن سیری مردمانی را وزن می کنند که هیچ توجهی به آنان نداشته و بی اعتنا از کنارشان رد میشوند!
امروز سهم کودکان، نوجوانان و جوانان حاشیهنشین چیزی نیست جز زندگی با طعم فقر! شاید خیلیها معتقد باشند که گفتن این وقایع چه دردی دوا میکند؟! آنها که باید بدانند، میدانند! و یا به عبارتی بیدار کردن کسی که خود را به خواب زده! با بیدار کردن کسی که خوابیده متفاوت است!
زندگی زیر پوست شهری حاشیهنشینان گفتنیهای زیادی دارد! تا زمانی که با آنها هم صحبت و هم نشین نشوی، نمیتوانی درکشان کنی! مدیران شهری نباید اجازه تشکیل این مناطق را میدادند، حال که این مناطق شکل گرفته، باید همه برای توانمندسازی آن تلاش کنند.
در اکثر موارد نهادهای ذیربط به انکار این مناطق میپردازند! و یا با برجسته کردن عناوین پیشینیان شهر که داشتههای فعلی ما نیست بلکه عناوینی است که در گذر زمان کسب شده و اکنون سرابی بیش نیست!
این مناطق را در حاشیه اخبار شهر قرار میدهند، در نتیجه آتش زیر خاکستر در این مناطق شکل گرفته و به محلی امن برای بزه و جرم تبدیل میشوند! که این موضوع هم امنیت مناطق حاشیهنشین و هم امنیت کل شهر را تهدید میکند!
عدم استفاده از ظرفیتهای سازمانهای مردم نهاد برای حل معضلات فرهنگی و اجتماعی ناشی از حاشیهنشینی همواره مورد غفلت مسئولان قرار گرفته است.
اگر امروزه مشاهده میکنیم بسیاری از کشورهای توسعه یافته و پیشرفته توانستهاند بر معضلاتی نظیر حاشیهنشینی غلبه کنند به دلیل استفاده از ظرفیتها و پتانسیل مشارکتی عموم مردم و توجه به نقش اصلی و مهم مردم و بالا بردن مسئولیتپذیری ایشان در حل معضلات