پیروزی انقلاب بهمن با خواست:
استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی
در آستانه 38 مین سالگرد انقلاب ضد امپریالیستی و ضد استبدادی بهمن قرار داریم. قریب به صد سال از مبارزات انقلابی مردم ایران برای دستیابی به استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی می گذرد. انقلاب مشروطیت، جنبش خیابانی، مبارزات میرزا کوچک خان، نهضت 21 آذر در آذربایجان، نهضت 2 بهمن در کردستان، نهضت ملی کردن نفت و انقلاب شکوهمند 22 بهمن 1357 می گذرد. پیروزی انقلاب مردمی 22 بهمن 1357 عصاره و نتیجه مبارزات یکصد ساله خلق های ایران بر علیه ارتجاع داخلی و خارجی بود که تاثیر شگرفی در حیات سیاسی و اجتماعی کشور داشت.
استقلال کشوربا رهاشدن نظام سیاسی ایران از سلطه بیگانگان از دستاوردهای بلامنازع انقلاب 1357 می باشد. مردم ایران در یک قرن گذشته برای کسب استقلال و تأمین عزت خود و عدم دخالت قدرت های خارجی در سرنوشت کشورشان، مبارزات فداکارانه ای را از خود نشان داده و سرانجام در 22 بهمن 1357 آن را به ثمر رساندند.
این انقلاب و استقلال سیاسی مدیون مبارزات همه گروههای سیاسی و حضور گسترده مردم بویژه کارگران و زحمتکشان،روشنفکران و انقلابیونی است که با فداکاری، تحمل سال ها درد و رنج، زندان و شکنجه و شهید دادن بدست آمد.
اما استقلال کشور که بزرگترین دستاورد انقلاب به حساب می آید. با تفسیر های نادرست و کج اندیشانه ای روبرو شد. برخی استقلال را معادل انزوا و ماجراجویی در نظام بین الملل و منطقه تعریف کردند و از تحریم های جهانی با زیر فشار قرار دادن توده های مردم و ویرانی کشور استقبال و با پنهان شدن پشت شعار صدور انقلاب اسلامی به افراط گرایی دامن زدند. در واقع این گروه استقلال، نظام سیاسی و تمامیت ارضی کشور را بازیچه منافع شخصی، باندی خود قرار داده و زیان های جبران ناپذیری به کشور وارد کردند.
آزادی و دمکراسی دومین دستاورد انقلاب بود. خلق های ایران که برای رسیدن به آزادی دهها سال مبارزه و جانفشانی کرده بودند. انتظار داشتند که پس از پیروزی انقلاب آزادانه زندگی کنند و آزادانه باندیشند، آزادانه انتخاب کنند و فکر و نظر خود را آزادانه بیان کنند. تا بتوانند در سرنوشت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور نقش داشته باشند. آنها نمی خواستند مانند گذشته دچار دور باطل آزادی- هرج و مرج و نهایت استبداد واقع شوند. به همین خاطر هنگام تدوین قانون اساسی.توانستند این خواست بر حق خود را تا حدودی تامین کنند.
در اصل نهم قانون اساسی آمده است: “در جمهوری اسلامی ایران آزادی و استقلال و وحدت وتمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است . هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی به استقلال سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، نظامی وتمامیت ارضی ایران کمترین خدشه ای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی های مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات ، سلب کند.”
درهمین قانون اساسی، آزادی بیان، مطبوعات، احزاب و سازمان های سیاسی، تشکل های صنفی و مدنی و… صراحت دارد.
اما این اصل قانون اساسی پس از مدت کوتاهی بطور کلی تعطیل و به جای آن سرکوب احزاب، سازمان های سیاسی و صنفی، اجتماعاب، بگیر و ببند. زندانی کردن، شکنجه و اعدام و محرومیت های سیاسی و اجتماعی جایگزین گردید. سیاستی که در ادامه گریبان بخش بزرگی از نیروهای داخل حاکمیت را نیز گرفت.
سومین آرمان انقلاب بر قراری عدالت اجتماعی است که عام ترین خواست مردم پس از پیروزی انقلاب بود. انتظار می رفت با فراهم شدن شرایط پیشرفت کشور، رفاه و امنیت جامعه، حفظ و تأمین حقوق مردم، و اداره کشور مبتنی بر آراء عمومی، این خواست تحقق پذیرد. عدالت اجتماعی از آرمان های بزرگ و تاریخی مردم ایران است که سالیان متمادی برای بدست آوردن آن مبارزه کرده اند. این اصل مهم انقلاب نیز بطور خشنی نا دیده گرفته شد و به جای آن بیکاری و فقر گسترده، اعتیاد، فحشا و بی خانمانی و صدها دیگر معضل اجتماعی چایگزین شد. امروز آسیب های اجتماعی به حدی گسترده شده است که مقامات ارشد نظام نیز از گفتن آن ابایی ندارند. رسانه های گروهی مجاز نیز نا چار از انتشار آن هستند.
خروج سران رژیم از چارچوب های قانونی و حقوفی “مهم ترین حق ملت” و گرایش به باند بازی، تک صدایی و سرانجام استبداد و سرکوب، دلیل اصلی برای نادیده گرفتن اهداف و آرمانهای انقلاب و زیر پا گذاشتن اصول مردمی قانون اساسی است. که در نتیجه تضاد و شکاف بیشتر بین مردم با حاکمیت، فساد اقتصادی و سیاسی و رشد گروهها و باندهای ضد مردمی در پی داشته است.
تحولات درون نظام در سالهای گذشته نشان داده است که حاکمیت دست بالایی (ولی فقیه و پیرامون آن) درجمهوری اسلامی نمی خواهد و یا قادر نیست پاسخگوی مطالبات و نیازهای مردم بویژه زحمتکشان و اقشار تهیدست باشد. دولت ها یکی پس از دیگری آمده اند و علیرغم شعارهای انتخاباتی نخواسته و یا نتوانسته اند راه حلی برای مشکلات و معضلات مردم پیدا کنند. پس از دولت موقت مهندس بازرگان، دولت بنی صدر، دولت مهندس موسوی و دولت سازندگی، مردم ایران امید به دولت اصلاحات آقای خاتمی بستند.
این دولت رسالت تاریخی پاسخ گویی و کارآیی نظام از طریق اصلاح امور در داخل و تنش زدایی و گفت و گوی تمدن ها در خارج از کشور را بر عهده گرفت. آقای خاتمی که تمام هم خود را برای پیش برد امور به چانه زنی از بالا بکار گرفته بود، نتوانست در مقابل توطئه ها و کارشکنی باند های حکومتی کاری از پیش ببرد. پس از آن دولت موسوم به «تأمین عدالت اقتصادی» احمدی نژاد سرکار آمد و با درآمد 800 میلیارد دلاری ناشی از فروش نفت، در رأس قوه مجریه قرار گرفت. در انتهای دوره اول دولت احمدی نژاد، مردم به عملکرد فاجعه آمیز این دولت پی بردند. در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در سال 1388 برای جلوگیری از ادامه دولت مخرب احمدی نژاد، پیرامون مهندس موسوی گرد آمدند و حماسه جنبش سبز رقم خورد. در حالی که مردم میلیونی کشور پیروزی خود را جشن می گرفتند و امید به آینده بهتر برای توده های مردم زنده شده بود. در میان نا باوری احمدی نژاد برنده انتخابات اعلام و رای دهندگان به میر حسین موسوی مورد سرکوب خونین و راهی زندان و زیرفشار قرار گرفتند. رهبران جنبش سبز دستگیر و به حبس خانگی طولانی مدت برده شدند.
در پایان دور دوم دولت کودتایی احمدی نژاد که کشور در ویرانی کامل قرار گرفته بود و احتمال جنگ ویرانگری کشور را تهدید می کرد. یک بار دیگر مردم در سال 1392به پای صندوق های رای رفتند تا با رای دادن به آقای روحانی از تکرار فاجعه دولت قبلی جلو گیری کنند.
بدین ترتیب دولت “اعتدال” مسئولیت ” نجات اقتصاد ایران ” از رکود تورمی و فسادهای گسترده مالی و حل و فصل “بحران هسته ای ایران” که تحریم ها بر مردم و اقتصاد نیمه جان کشور تحمیل کرده بود، در مصدر امور کشور قرار گرفت. دولت “تدبیر و امید” آقای روحانی گرچه در عرصه داخلی موفقیت چندانی نداشته است. در عرصه جهانی موفق شد بحران هسته ای ایران را با کشورهای قدرتمند غربی تا حدودی حل وفصل کند و بخش بزرگی از تحریم های اعمال شده را لغو کند.
البته هنوز برهمگان روشن نیست که در پشت پرده چه توافقاتی رخ داده و در معادلات جهانی کشور ما در کجا ی آن قرار گرفته است. و منافع مردم ایران در این توافقات چقدر تامین شده است.
تاریخ 38 ساله پس از پیروزی انقلاب نشان داده است که خلق های ایران برای باز پس گیری دستاوردهای انقلاب بهمن و گسترش آن به یک تحول بزرگ اجتماعی برای برون رفت کشور از عقب ماندگی از هیچ کوششی فرو گذار نکرده و نخواهند کرد. بی دلیل نیست که سردمداران رژیم در هراس از حضور مردم در صحنه سیاست، تمام روزنه ها را مسدود و هر حرکت انتقادی و اعتراضی را می خواهند در نطفه خفه کنند. کاری که تا کنون موفق نشده اند.