از پنجم تا هشتم ژوئیه، هامبورگ آلمان میزبان دوازدهمین نشست سالیانه گروه ۲۰ بود و همراه با آن دوازدهمین اعتراض سالیانه هم برپا شد. دوران اوج اعتراضات سپری شده، اما چنین تجمعاتی جنبشهای مقاومت را به حرکت وامیدارند و حق هم دارند. نشست گروه ۲۰، دورهمی رهبران ۱۹ کشوری است که بدون هیچ مبنایی انتخاب شده و همراه با اتحادیه اروپا، بدون اینکه از نظر سیاسی حقی داشته باشند، وظیفه خود میدانند که آینده اقتصاد جهانی را پشت درهای بسته برنامهریزی کنند. جولیا دمفهاوس، فعال کانادایی و دانشجوی ساکن برلین، با امیلی لکر از جنبش «نه به گروه ۲۰» (#NoG20) صحبت کرده است.
گروه ۲۰ چیست؟ درباره چه چیزهایی بحث میکنند؟ این رهبران در گذشته چه کردهاند که اینقدر بد است؟
نشست سالیانه گروه ۲۰ به راه افتاد تا اقتصاد پس از سقوط مالی ۲۰۰۸ را به ثبات برساند. این نشست، ملاقاتی است برای گردهم آوردن ثروتمندترین ۱۹ کشور جهان تا دنیای دچار بینظمی را مدیریت کنند. مساله دموکراسی مطرح است: کشورهای پولدار، سرنوشت فقرا را پشت درهای بسته معین میکنند. اعضای گروه ۲۰، دارای ۸۵ درصد تولید ناخالص داخلی جهان هستند، بنابراین بیشتر کشورها را در جهانِ جنوب کنار میگذارند. سوالی که اکنون فراگیر شده درباره مشروعیت این رهبران است و اینکه آنها در خدمت منافع چه کسانی هستند. ترامپ نماینده اکثریت آمریکاییها نیست، مثلا رجب طیب اردوغان با انتخابات عادلانه در ترکیه به قدرت نرسیده است. همینطور، مساله هدف این نشست مطرح است: تثبیت سرمایهداری در زمانه بحران، یا حداقل القای این حس که سرمایهداری نجات خواهد یافت و رهبران گروه ۲۰ بر اوضاع مسلط هستند. واقعیت اما این است که سیستمهای اقتصادی آنها مسئول بزرگترین بیعدالتیهای زمانهاند: فقر، جنگ و تغییرات اقلیمی. نشست امسال، صحنهای برای جنگ میان حمایتگرایی در برابر سرمایه فراملی است، مثلا ترامپ یا ترزا می در برابر جاستین ترودو یا آنگلا مرکل. اگر جنبش ما موفق شود، صحنهای برای اپوزیسیون ضدسرمایهداری هم خواهد بود.
اولین بار چگونه در جنبش اعتراضی گروه ۲۰ مشارکت کردید؟ و چرا اعتراضات امسال اینقدر مهماند؟
آغاز فعالیت من در اعتراضات نشست گروه ۸ در آلمان، در سال ۲۰۰۸ بود. تجربه فوقالعادهای بود و شیوه سازماندهی آلمانیهای رادیکال را تغییر داد. بحران مالی ۲۰۰۸، شکل جدیدی به چشمانداز سیاسی جهانی داد و باعث پیشرفت نئوفاشیستهایی شد که امروز میبینیم، از رفراندوم ترکیه گرفته تا دونالد ترامپ یا محبوبیت آشکار کاندیداهای راست افرطی در هلند، اتریش، فرانسه و حتی آلمان. وضع نئولیبرال موجود، با حملات نئوفاشیستها در معرض تهدید است و این منازعه، آزمون حیاتی نجات اتحادیه اروپاست، اما چپگرایی بهشدت موضعی دفاعی دارد. این شانس ما است که به عنوان جنبشی فرا-اروپایی و جهانی، در برابر راهکارهای نادرست متحد شویم و مبارزه خود را پیش ببریم.
میتوانید چند تظاهرات متعددی که قرار است از ۵ تا ۸ ژوییه راه بیفتند را توضیح دهید و اهمیت هرکدام را بگویید؟
چپهای مدافع تصدیگری، اعتراضات «مانع گروه ۲۰ شوید» (BlockG20) و «تظاهرات بینالمللی همبستگی بدون مرز» را ترتیب دادهاند. ما در هفتم ژوئیه، در نشست مانع ایجاد میکنیم، تقریبا همانطور که ۱۰ سال پیش در نشست گروه ۸ کردیم. نشست گروه ۲۰ صرفا رویدادی است که از جهت «وجهه عمومی» مهم است و ما میخواهیم مطمئن شویم در حالی که جهان آنها را تماشا میکند، هزاران نفر از معترضان به دور آنها حلقه زده باشند و کار را برای بیرون رفتن یا داخل رفتن هرکس یا هرچیزی خیلی سخت کنند. «BlockG20» احتمالا بزرگترین عملیات نافرمانی مدنی خواهد بود، اما رویدادهای زیاد دیگری هم در کل هفته وجود دارند. عصر روز هفتم ژوئیه «تظاهرات رقص شبانه» به راه خواهد افتاد که مردم مهمانیهایشان را به خیابانها خواهند آورد. «نشست همبستگی جهانی» در پنجم و ششم ژوئیه فضایی برای شبکهسازی و بحث در مورد دیدگاهها و استراتژیها خواهد بود و طیف گستردهای از افراد پیشرو را گرد هم خواهد آورد. «به جهنم خوش آمدید»، قرار است تظاهراتی عظیم و خودگردان باشد (فرهنگ خودگردانی درهامبورگ سنتی طولانی دارد). عدهای طرح محاصره بندرگاه هامبورگ را دارند و دانشجویان هم قصد دارند طی نشست وارد اعتصاب شوند. در آخر، «تظاهرات بینالمللی همبستگی بدون مرز» ما در هشتم ژوئیه، همه را گرد هم خواهد آورد تا بزرگترین تظاهرات تودهای هفته را شاهد باشیم. اعتراضات «نه به گروه ۲۰» (#NoG20) میتوانند یکی از بزرگترین رویدادهای اعتراضی آلمان طی دههها باشند.
نشستهای سال ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ به ترتیب در ترکیه و چین برگزار شدند و فعالیتهای اعتراضی به دلیل سرکوب در هر دو کشور بسیار دشوار بود. سیاستهای کشور میزبان میتواند هم اهمیتی نمادین و هم تاثیری عملی در عملکرد سازماندهندگان برای ساختن مقاومت تودهای داشته باشد. اهمیت برگزاری این کنفرانس در این سال و در آلمان – با توجه به نقش فعلی آن در اتحادیه اروپا – چیست؟
آلمان تصویری از کشوری به نسبت آزاد یا پیشرو دارد، خصوصا اگر با اردوغان، ترامپ یا لوپن مقایسهاش کنیم. اما ما باید از روایت جعلی مرکل که خود را آخرین زنی میداند که به رهبری جهان آزاد ایستاده، اجتناب کنیم. مرکل، به نحوی هیلاری کلینتون آلمان است، خودش را صدای لیبرال خِرَد تصویر میکند، اما در حقیقت، برنامه نئولیبرال او، مساعدت بزرگی به رشد محبوبیت نئوفاشیستها کرد. آلمان رهبری است که طرحهای ریاضتی را بر اروپا تحمیل کرده و حافظ نظام مرزی اتحادیه اروپا است. سیاستهای آلمان در اتحادیه اروپا، بهخصوص معاملهاش با ترکیه (پاسداری ترکیه از مرزها و ممانعت از ورود پناهجویان به اتحادیه اروپا که در قبالش میلیونها یورو کمک مالی دریافت میکند)، یکی از دلایلی است که هر سال ۵ هزار پناهجو در عبور از آبهای مدیترانه جان خود را از دست میدهند. بنابراین، اکنون نیاز مبرمی به سازماندهی و تفوق بر گسستهای چپهای اروپایی وجود دارد.
بیش از دوجین گروه درگیر سازماندهی رویدادهای اعتراضی این هفته هستند. شما عضو و سخنگوی چپهای مدافع تصدیگری هستید و شبکه «اَتَک» (سازمان بینالمللی جایگزین برای جهانیسازی) هم حضور دارد. گروههای دیگری که حضور دارند، چه کسانی هستند و گروههای فعال مختلف چه نقشی در این میان بازی میکنند؟
بازیگران متعددی وجود خواهند داشت، بنیادها و ارگانهای غیرانتفاعی، «دی لینکه» (چپها) و حزب کمونیست، انجمنهای مسیحی، موسسات جامعه مدنی، جنبشهای مردمی، گروههای دانشجویی و اکتیویست و شبکههای رادیکال. مردم به صورت منطقهای سازماندهی میکنند و از سراسر آلمان و اروپا با اتوبوس خواهند آمد. حتی قطار دربستی با هزار صندلی برای معترضین از سوئیس میآید. دوستان بینالمللی ما در سوئد، ایتالیا، یونان و … هم در تکاپو هستند و غیرممکن است تکتکشان را نام برد. محل نشست در «سنت پائولی»؛ بخشی از شهر که پاتوق چپها است. استادیوم فوتبال انجمن محلی برای داشتن طرفداران رادیکال بدنام است و آنها قصد دارند که میزبان رسانههای اکتیویست و مرکز همگرایی طی اعتراضات در استادیومشان باشند. بسیاری از محلیها هم فعالیتهای خودشان را سازمان میدهند.
آیا بین سازمانهای مختلف تنشی بر سر تاکتیکها یا نقطه تمرکز مقاومت وجود داشته است؟
هدف ما این است که اپوزیسیونِ انبوهی ضد سلطه نئولیبرالیسم و مخالفان راست افراطی آن گردآوریم، برای همین است که ما جنبشها و سازمانهای مختلف اجتماعی را – با وجود تفاوتهایمان در استراتژی – میپذیریم و به آنها خوشامد میگوییم. ائتلافی از سبزها و سوسیالدموکراتها هامبورگ را اداره میکنند. برای آنها، میزبانی این نشست وضعیت غامضی است، همزمان باید طرحهای مقابله با اعتراضات را به صورت مناطق «تظاهرات ممنوع» ( که ما دوست داریم مناطق «دموکراسی ممنوع» بخوانیمشان) و کنترل پلیسی سنگین در شهر تصویب و از سوی دیگر باید چهره دموکراتیک خود را حفظ کنند. حتی راهپیمایی خودشان با نام «صلح و حقوق بشر» را هم ترتیب دادهاند و این دیگر واقعا مضحک است.
در ماه نوامبر رسما اعلام شد قصد اعتراض و تظاهرات وجود دارد. از آن زمان شما کنفرانسهای عملیاتی و فعالیتهایی در شهرهای مختلف آلمان ترتیب دادهاید. جین مکآلیوی (نویسنده و فعال آمریکایی) بر اهمیت سازماندهی دقیق تاکید کرده است: ساختن بنیان وسیعی از حامیان، تعهد و توان سازماندهی که در برابر ایده بسیج حامیانِ موجود قرار میگیرد. او بر جنبش کارگری متمرکز است، اما این تصمیم که بر کدام نوع از مشغولیتها متمرکز شویم، مساله تمامی جنبشهاست. این آخر هفتههای تمرینی، به جای اینکه فقط مساله برپایی یک رویداد اعتراضی باشد، تا چه حد آنها را از استراتژی بزرگتری برای تربیت سازماندهندگان اعتراضات و حفظ رابطه از راه دور است؟
ما هیچ آموزش رسمی نداریم و فقط کارگاههای عملیاتی وجود دارند. «دورههای آموزشی» ما همان مشارکت در مبارزات ماست و ما به هرکس که وارد آن شود، خوشامد میگوییم و میتواند بلافاصله وارد جمع شود. فقط با پیوستن به یک جنبش، شما چیزهای زیادی میآموزید. میتوانید هزاران در را بزنید و همین بسیار مهم است. اما نوع خاصی از توانمندسازی است که جز با تجربه پیوستن به راهپیماییهای تودهای و نافرمانیهای جمعی به دست نمیآید. ما ترجیح میدهیم به جای تمرین، به طریق عملگرایانه آموزش دهیم. به هر حال، برخی فعالان آلمانی به مفهوم آمریکایی سازماندهی جمعی بسیار علاقهمند هستند. موضوع سازماندهی جمعی در برابر بسیج نیروها، بحث داغی در میان چپهای مدافع تصدیگری هم است. ما به همه اینها احتیاج داریم: باید روابط قدرتمندی در جوامع خودمان بسازیم، اما باید اعتراضات خودمان را نیز بسیج کنیم. تاریخچه تقابل ستیزهجویانه در نشستهای گروه ۲۰ و گروه ۷ یا ۸ (مانند نشست سال ۲۰۱۰ در تورنتو که بیشترین دستگیریهای تاریخ کانادا را در پی داشت و بیش از هزار نفر بازداشت شدند) نشان میدهد جماعتی از فعالان دلسوز و متعهد هستند که مایلند تن خود را، با وجود سرکوب پلیس، به خط مقدم ببرند. این موضوع در مورد بسیجهای تودهای هم صدق میکند و در جریان نشستهای سازمانهایی مانند «سازمان تجارت جهانی» و قراردادهای متعدد تجارت آزاد مانند «منطقه تجارت آزاد قاره آمریکا» (FTAA) در دهه ۹۰ و دهه آغازین قرن ۲۱ رخ داده است.
من برای آمادگی به طور مداوم با شبکههای اجتماعی کار میکنم، بنابراین مجبورم بپرسم: قضیه عکس این مسواکها چیست؟
چند سال پیش، در جریان نزاعی میان پلیس و معترضان بر سر تخلیه یکی از مراکز فرهنگی چپگرا، پلیس رادیکالها را مسئول حملهای ساختگی به یکی از پاسگاههای پلیسهامبورگ دانست. بعدا معلوم شد کل ماجرا ساختگی بوده، اما در ماههای پس از ماجرا، قانون «مناطق خطرناک» در هامبورگ اعمال شد که به پلیس حق بیشتری برای متوقف کردن، تفتیش و ترساندن مردم، بهخصوص گروه مهاجران می داد. داستان از این قرار است طی یکی از همین ایستها، پلیس مسواک توالتشویی را از کسی ضبط کرد و ناگهان این تبدیل شد به نماد مقاومت به این قوانین «منطقه خطرناک» که مختص هامبورگ بود و بعدا هم دادگاهی آلمانی آن را برخلاف قانون اساسی تشخیص داد. حالا که به نشست گروه ۲۰ نزدیک میشویم، حملات وسیعی به آزادیهای شخصی پیشبینی میکنیم. بسیاری از مردم بحق نگرانند، چون رئیس پلیس اعتراضات گروه ۲۰ به نفرت از چپها و اینکه تاکتیکهای مبارزهاش علیه چپها خلاف قانون اساسی بوده، شهره است. مسواک، نمادی است که به ما یادآوری میکند ما چطور شهر خود را با همین مسواک پس گرفتیم. ما امیدواریم این نماد به همه یادآوری و همه را ترغیب کند که بدانند اکنون زمانی نیست که بر کاناپهشان بنشینند و بر حال اوضاع جهان تاسف بخورند. اکنون زمانی است که در مبارزهمان متحد شویم و خیابانها را تسخیر کنیم. ما نیاز مبرمی داریم که اپوزیسیونی جهانی را سازماندهی و بسیج کنیم. ما آماده هستیم، اگر هم پلیس دستگیرمان کند، مسواکهایمان را در زندان خواهیم داشت. برای هرکسی که میخواهد به اینجا بیاید، کمپهای اعتراضی ارزانقیمتی برای ماندن در نظر گرفته شده و ما مترجم انگلیسی و اطلاعات حقوقی را به آنها خواهیم داد و تعداد زیادی میهمان خارجی در اینجا خواهند بود. اگر تا حالا به سفر به آلمان فکر کردهاید، حالا وقتش است.
سخنگوی بسیج اعتراضات علیه جی20
جنگ حمایتگرایی با سرمایه فراملی
کشورهای پولدار، سرنوشت فقرا را پشت درهای بسته معین میکنند. اعضای گروه 20، دارای 85 درصد تولید ناخالص داخلی جهان هستند، بنابراین بیشتر کشورها را در جهانِ جنوب کنار میگذارند. سوالی که اکنون فراگیر شده درباره مشروعیت این رهبران است و اینکه آنها در خدمت منافع چه کسانیند.