عزم جهانی برای نجات زمین
معاهده اقلیمی پاریس، صرفا گردهمایی از رهبران سیاسی دنیا و بر مبنای سود و زیان اقتصادی نبود. سوختهای فسیلی ممکن است ارزان و در دسترس باشند اما زمانی که بفهمیم با ادامه استخراج و مصرف سوختهای فسیلی، دیگر نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاکنشان، چارهای جز اعتماد به علم و محاسبات علمی باقی نمیماند.
بیستوسومین کنفرانس تغییرات اقلیمی سازمان ملل متحد (COP ٢٣) در روزهای ششم تا ۱۷ نوامبر (۱۵ تا ۲۶ آبان) امسال در شهر بن آلمان برگزار شد. آن هم درست در شرایطی که سازمان ملل متحد اخیرا هشدار داده که برنامههای کنونی برای کاهش گازهای گلخانهای و آنچه تاکنون محقق شده برای دستیابی به اهداف تعیینشده به هیچ عنوان کافی نیست. نمایندگانی از ۱۹۶ کشور جهان در جریان این کنفرانس درباره روند نگرانکننده افزایش دمای کره زمین و تولید گازهای گلخانهای به بحث و تبادلنظر پرداختند. در عین حال صرفنظر از موضوعات و سرفصلهای اصلی، این کنفرانس حاشیههای بسیاری هم داشته است.
گزارشهای جدیدی منتشر شده که نشان میدهد پژوهشگران در عملیبودن هدف اصلی معاهده پاریس ابراز تردید کردهاند. به باور گروهی از دانشمندان، چشمانداز روشنی برای اینکه میانگین حرارت زمین تا سال ٢٠٣٠ نسبت به شروع انقلاب صنعتی از دو درجه بالاتر نرود، وجود ندارد و تفاوت آنچه تاکنون به منظور کاهش تولید گازهای گلخانهای انجام شده و آنچه در توافق اقلیمی پاریس تعهد شده، به شکل خطرناکی «زیاد» است. به شکل خطرناک، دستکم روی حساب اعداد و ارقام تعبیر درستی است. بر اساس گزارشهای اخیر آنچه برای کاهش تولید گازهای گلخانهای انجام شده، فقط یکسوم مقداری است که برای تحقق اهداف توافق پاریس لازم است. نگرانی پژوهشگران از این بابت است که در صورت ادامه روند موجود، دمای کره زمین برخلاف پیشبینیها و برنامهریزیها بیشتر از سه درجه افزایش خواهد یافت.
از دیگر سو دولت «ترامپ» نیز با دامنزدن به بحث خروج از معاهده اقلیمی پاریس، فضای حاکم بر این کنفرانس را متشنجتر از کنفرانسهای مشابه قبلی کرده است. سیاست اصلی دولت «دونالد ترامپ»، تردید درباره واقعیبودن تغییرات مسئله آبوهوایی و گرمایش زمین است. اغلب سیاستمداران دولت «ترامپ» و حتی شخص او بر این باورند که سهم انسان در این تغییرات بسیار ناچیز است و به عبارت دیگر تغییرات آبوهوایی چه با وجود انسان و فعالیتهای صنعتی او و چه بدون انسان روی کره زمین رخ خواهد داد. این بحثها که در تعارض جدی با اظهارنظر دانشمندان بود تا جایی پیش رفت که «ترامپ» اعلام کرد از پیمان اقلیمی پاریس خارج میشود. هرچند خروج ایالات متحده آمریکا از این پیمان پیش از سال ۲۰۲۰ عملی نخواهد شد، اما سیاست جدید دولت آمریکا، پیامدهای پیچیدهای خواهد داشت. «ترامپ» معتقد است که همراهشدن با این معاهده اقلیمی پاریس به زیان صنایع آمریکا تمام میشود و حتی به فرصتهای شغلی وعدهدادهشده، آسیب جدی وارد میکند.
در عین حال دانشمندانی که گزارش جدید دولت آمریکا درباره تحولات اقلیمی را منتشر کردهاند، نظری غیر از «ترامپ» و دولت او دارند. بر اساس گزارش این دانشمندان نهتنها تغییرات اقلیمی یک واقعیت مسلم است بلکه عامل ایجاد آن نیز فعالیت انسانی و تولید گازهای گلخانهای توسط بشر است. هرچند عواملی مانند فعالیت آتشفشانها که خارج از اختیار و کنترل انسان است، ممکن است در تغییرات اقلیمی نقش داشته باشد، اما اگر گزارش سازمان جهانی هواشناسی WMO را معیار بگیریم، خبرهای نگرانکنندهای در راه است. بر اساس گزارش سازمان جهانی هواشناسی، تجمع دیاکسیدکربن در جو زمین به حد بیسابقهای رسیده است. پژوهشگران میگویند با درنظرگرفتن وضع موجود، اگر اختلاف بین تولید فعلی گازهای گلخانهای و آنچه در معاهده اقلیمی پاریس بر سر آن توافق شده، برطرف نشود تقریبا بعید است که بتوان تا سال ۲۰۳۰ میلادی افزایش دمای زمین را پایینتر از دو درجه نگاه داشت.
نکته جالب توجه در گزارشهای اخیر این است که مسئولیت کار تنها بر دوش دولتها نیست. بر اساس این گزارشها بخش خصوصی نیز در تحولات اقلیمی پیشرو سهم دارد؛ شرکتهایی که به قدر کافی دغدغه مقابله با تغییرات آبوهوایی در آنها دیده نمیشود. برخی گزارشها حاکی از آناند که یکچهارم تولید جهانی گازهای گلخانهای محصول فعالیت صد شرکت سهامی عام است؛ از بانک صنعت و تجارت چین گرفته تا تویوتاموتورز. از جمله راهحلهایی که سازمان ملل متحد پیشنهاد میکند میتوان به سرمایهگذاری در بخش انرژیهای تجدیدپذیر و همچنین افزایش بهرهوری انرژی اشاره کرد. راهاندازی تجهیزات انرژی بادی و خورشیدی در کشورهای جهان سوم، خودروهای با سوخت پاک و مقابله با جنگلزدایی میتواند تا سال ٢٠٣٠ به میزان ٢٢ گیگاتن از تولید گازهای گلخانهای کم کند. مسئولان محیطزیست سازمان ملل معتقدند برای عملیشدن اهداف معاهده اقلیمی پاریس، سوزاندن زغال سنگ باید متوقف شود. به این معنی که در حدود ٨٠ یا ٩٠ درصد ذخایر زغال سنگ جهان باید دستنخورده باقی بماند و باید از استخراج آن صرفنظر کرد.
آیا هنوز میتوان به علم امیدوار بود؟
گزارشهایی که در زمینه تغییرات اقلیمی منتشر میشود، همیشه هم منفی و ناامیدکننده نیست. گزارشهایی هم هست که نشان میدهد تدابیر و اقدامات مشترک کشورهای جهان در جلوگیری از سوراخشدن لایه ازن نتیجهبخش بوده و شواهد جدید نشان میدهد لایه ازن در بالای قطب جنوب در حال ترمیم است. این گزارشهای امیدوارکننده نشان میدهد که معاهده جهانی مونترال در سال ۱۹۸۷ که به ممنوعیت استفاده از کلروفلوئوروکربنها (CFCs) انجامید، واقعا و در عمل در ترمیم لایه ازن مؤثر بوده است. دانشمندان بریتانیایی در دهه ۸۰ میلادی به این نتیجه رسیده بودند که لایه ازن روز به روز بیشتر در معرض تخریب قرار میگیرد. نتیجهای که به سرعت مورد تأیید جامعه علمی قرار گرفت و در نهایت به امضای معاهدات بینالمللی منجر شد که حال پس از گذشت چند دهه، موفقیتآمیزبودن آن اثبات شده است.
در سالهای اخیر ابعاد حفره ایجادشده در لایه ازن برفراز قطب جنوب در مقایسه با چند سال قبل، چیزی حدود چهار میلیون کیلومترمربع، یعنی مساحتی تقریبا برابر با شبهقاره هند، کوچکتر شده است. این یک مثال تاریخی نشان میدهد که نتایج علمی که پژوهشگران منتشر میکنند و مورد تأیید جامعه علمی جهانی قرار میگیرد، داستان یا دیدگاه شخصی آنها نیست؛ ملاحظاتی است که باید آن را جدی گرفت، بهویژه در موضوعاتی که پای مرگ و زندگی درمیان است و حیات بشر به آن گره خورده است.
تغییرات آبوهوایی؛ جایی میان علم، سیاست و اجتماع
یافتههای دانشمندان در طول تاریخ هرگز بدون اشتباه نبوده است. چهبسا که پژوهشگران در محاسبات و برآوردهای خود دچار خطا شوند و این خطا تا سالها آشکار نشود. مثالهای تاریخی از این دست فراوانند. مثلا در سال ١٩٩٠، دانشمندانی که طرف مشاوره دولت بریتانیا بودند، اعلام کردند بیماری جنون گاوی هیچ خطری برای انسانها ندارد، اما پس از چندی مشخص شد که در این زمینه اشتباهی هولناک رخ داده و جنون گاوی بهمراتب خطرناکتر از آن است که تصور میشده است. گاهی در علم هیچچیزی قابل پیشبینی نیست. اما اینکه مسئله تغییرات اقلیمی هم چیزی مانند برآورد اشتباه دانشمندان بریتانیایی درباره جنون گاوی باشد، تقریبا محال است. تعداد مطالعاتی که در زمینه تغییرات اقلیمی انجام شده بهقدری گسترده و وسیع است که جای هیچ شک و تردیدی باقی نمیگذارد که گرمایش زمین، خطر و تهدیدی جدی روی زمین است و اگر ادامه پیدا کند حتی میتواند حیات انسان روی زمین را نابود کند.
کم نیستند افرادی که به یافتههای دانشمندان تردید دارند یا مانند «دونالد ترامپ»، گرمایش زمین را افسانهای میدانند که چینیها به گسترش آن دامن زدهاند تا اقتصاد آمریکا را ضعیف کنند. نتایج بررسیهای علمی روزگار ما که در جریان دهها سؤال مطالعه بهدست آمده است در گزارش سازمان جهانی هواشناسی (WMO) و همچنین در جریان کنوانسیون پاریس (COP ٢١) نشان میداد که خطر گرمایش زمین بهمراتب بیش از آنچه بتوان تصور کرد، به مرحله هشدار نزدیک شده است. گزارش دانشمندان جای هیچ شکی باقی نمیگذارد که سطح آب اقیانوسها بهدلیل ذوبشدن یخچالهای طبیعی قطب جنوب، بهشدت در حال افزایش است.
آیا اصل مسئله گرمایش جهانی قابل انکار است؟
پرسش اینجاست که آیا بهرغم همه آنچه گفته شد، ممکن است بتوان گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی را انکار کرد؟ مسئله تغییرات اقلیمی یک اختلافنظر ساده نیست که بتوان بهراحتی از کنار آن گذشت. تفاوت بسیاری وجود دارد اگر که تغییرات اقلیمی، ناشی از تحولات طبیعی زمین باشد یا اینکه بپذیریم این انسان است که در آن نقش مخربی ایفا میکند. پاسخ به این پرسش، فراتر از بحثهای علمی و دانشگاهی، زندگی روزمره انسان و اقتصاد و جامعه را نیز تحت تأثیر خود قرار میدهد. به همین دلیل، مهم است که بدانیم آیا چنین دیدگاهی مبتنیبر فکتها و واقعیات علمی است یا اینکه فقط مد زمانه است و حتی شاید ناشی از خطاهای محاسباتی یا روششناختی دانشمندان. وقتی از منکران گرمایش زمین یا تغییرات اقلیمی صحبت میکنیم، نباید فراموش کنیم که انکار گرمایش زمین بهمعنی متداول آن عموما با آنچه در نگاه اول به نظر میرسد، یکی نیست.
بسیاری از منکران تغییرات اقلیمی در واقع، تغییرات اقلیمی را انکار نمیکنند. اغلب آنها بر این باورند که تغییرات اقلیمی واقعیت دارد، اما سهم انسان در این تغییرات، کمتر از آن است که بتواند شرایط زیستی کره زمین را بهشکل جدی تحتتأثیر خود قرار دهد. این گروه بر این باورند که طبیعت به مراتب قدرتمندتر از آن است که تولید مقادیری از گازهای گلخانهای به دست انسان بتواند بر آن اثر منفی بگذارد. اتمسفر زمین از حدود ۷۸ درصد نیتروژن و چیزی حدود ۲۱ درصد اکسیژن تشکیل شده است. بنابراین در عمل جای زیادی برای گازهای گلخانهای وجود ندارد. مثلا بخار آب و دیاکسید کربن و متان و ازن نهایتا یک درصد از اتمسفر را پوشش میدهند و اگر بخواهیم دقیق باشیم و فقط دیاکسید کربن را درنظر بگیریم این سهم به ٠,٠۴ درصد میرسد. از دیگر سو، طبیعت بهصورت خودبهخودی و بدون دخالت انسان سالانه چیزی حدود ۸۰۰ میلیارد تن دیاکسید کربن به اتمسفر زمین وارد میکند. این درحالی است که انسان چیزی حدود پنج درصد این مقدار یعنی ۴۰میلیارد تن دیاکسید کربن تولید کرده و به اتمسفر تحویل میدهد.
تا اینجای کار اینطور به نظر میرسد سهم انسان در تولید دیاکسید کربن بسیار ناچیز است. شاید برخی دقیقا در همین نقطه دچار یک خطای مهم در نتیجهگیری شوند و بگویند گرمایش زمین، عامل انسانی ندارد. اما بزرگترین اشتباه منکران تغییرات اقلیمی، ناآشنایی آنها با ماهیت سیستمهای دینامیک غیرخطی است. فرایندهایی درون اتمسفر زمین به همین سادگی قابل مدلسازی و تحلیل نیستند. در سیستمهای دینامیک غیرخطی مانند تغییرات آبوهوایی، تغییرات بسیار کوچک در شرایط ورودی، میتواند تغییراتی عظیم و غیرقابل پیشبینی به دنبال داشته باشد. این دقیقا همان اثری است که در بین دانشمندان به اثر پروانهای هم شهرت دارد؛ همان اثری که «ادوارد لورنتس» در سال ۱۹۶۱ میلادی در حین کار در دانشگاه MIT و در جریان محاسبات کامپیوتری پیشبینی وضع هوا با آن مواجه شد. زمانی که «لورنتس» در محاسبات خود، عدد داده اولیه ٠.۵٠۶١٢٧ را بهعنوان ورودی به سیستم وارد میکرد، نتیجه یک چیز میشد، ولی هنگامی که از سه رقم اعشار انتهایی صرفنظر میکرد، نتیجه بهصورت وحشتناکی متفاوت از آب درمیآمد. این تفاوت درنتیجه، تنها بابت سه رقم اعشار کوچک، بهمراتب فراتر از حد انتظار بود و اصلا و ابدا مسئلهای نبود که بتوان از آن چشمپوشی کرد. «ادوارد لورنتس» در جریان محاسبات خود متوجه شد که همین سه رقم اعشار صرفنظر شده تا چه حد میتواند نتیجه را دستخوش تغییر کند.
ارتباط بین تغییرات اقلیمی و اثر پروانهای تا حد زیادی مشابه این داستان است. به عبارت دیگر همان ۴۰ میلیارد تن دیاکسید کربن که انسان به اتمسفر وارد میکند چیزی است که در چرخه طبیعی اتمسفر پیشبینی نشده است. برای مثال، وان حمامی را در نظر بگیرید که لبریز از آب است. در کف این وان حمام، یک راه خروجی آب تعبیه شده که آب را به میزان یک لیتر در ثانیه خارج میکند و همزمان شیر آبی هم وجود دارد که به میزان یک لیتر در ثانیه، آب را وارد وان حمام میکند. حال تصور کنید ریختن حتی یک لیوان آب اضافی داخل وان چه تأثیری در این فرایند میتواند داشته باشد. اگرچه این مثال، صرفا یک مثال بسیار سادهسازیشده است و مسئله اتمسفر زمین در عمل بسیار پیچیدهتر از اینهاست، اما بهخوبی نشان میدهد که «کم» به معنای «بیتأثیر» نیست. پدیدهای که در دوران پس از انقلاب صنعتی رخ داده این است که انسان با بهرهگیری از سوختهای فسیلی، مقادیری از دیاکسید کربن را وارد اتمسفر کرده که در چرخه طبیعی معادلات دینامیک غیرخطی اتمسفر، قرار نبوده وجود داشته باشد. این دقیقا همان چیزی است که اصطلاحا به آن تغییرات مردمزاد (Anthropogenic) گفته میشود؛ تغییراتی مانند تغییرات اقلیمی که بر اساس انبوهی از مطالعات علمی که صورت گرفته انسان در بروز آنها دخیل بوده است.
یک خطای دیگر در تحلیل منکران تغییرات آبوهوایی، درک ناصحیح از آمار و اعداد و ارقام است. آنها تصور میکنند که دودهم درصد از یک پدیده یا مقدار بسیار کم و قابلصرفنظر است. این شاید درباره ظرف کوچک شکر روی میز درست باشد و اگر قرار باشد دو دهم درصد از ظرف کوچک شکر را جدا کنیم، دودهم درصد مقدار خیلی کمی خواهد شد. اما تصور کنید که آماری نشان دهد دودهم درصد از مردم آسیا به بیماری آنفلوآنزای H١N١ دچار شدهاند. دودهم درصد خیلی کم به نظر میرسد اما فراموش نکنیم که همین دودهم درصد معادل یک جمعیت ٩ میلیون نفره است و صرفنظر از آنچه پیامدهای پیشبینیناپذیری میتواند به دنبال داشته باشد.
مطالعات دقیق علمی، مبنای پروتکلهای حفاظت محیط زیست
علم و نظریههای علمی عاری از خطا نیست، اما سادهانگارانه خواهد بود اگر تصور کنیم نتایج این حجم از مطالعات مستقل در سراسر جهان که نسبت به تغییرات آبوهوایی هشدار میدهند، ناشی از اشتباه محاسباتی یا آنگونه که هواداران تئوری توطئه میگویند (مثل ماجرای Climategate در نوامبر سال ۲۰۰۹) بر اثر دستکاری عمدی دادههاست. معاهده اقلیمی پاریس، صرفا گردهمایی از رهبران سیاسی دنیا و بر مبنای سود و زیان اقتصادی نبود. سوختهای فسیلی ممکن است ارزان و در دسترس باشند و کنارگذاشتن آنها تصمیمی نباشد که کشورهای دنیا با کمال میل انجام دهند اما زمانی که بفهمیم با ادامه استخراج و مصرف سوختهای فسیلی، دیگر نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاکنشان، چارهای جز اعتماد به علم و محاسبات علمی باقی نمیماند. اگر هوایی برای تنفس نداشته باشیم، رشد اقتصادی و تولید و صنعت بیمعناست و چنین جهانی بدون آبوهوای سالم، جایی برای خرید و فروش و سود و زیاد باقی نمیگذارد و نهتنها انسان، بلکه جانوران و گیاهان را نیز با خطر نابودی مواجه میکند.
معاهده پاریس، از دیدگاه تاریخی چیزی شبیه به کنوانسیون وین در سال ١٩٨۵ و همچنین به تبع آن پروتکل مونترآل در ١۶ سپتامبر ١٩٨٧بود که بر اساس آن زمینه تشکیل یک ساختار حقوقی بینالمللی برای حفاظت از لایه ازن ایجاد شد. بر مبنای این پروتکل، کشورهای توسعهیافته ملزم شدند انتشار CFCها را تا سال ٢٠٠٠ به میزان ۵٠ درصد کاهش دهند و در آن زمان به کشورهای در حال توسعه یک فرصت ١٠ساله داده شد. پروتکلی که از آن بارها و بارها اصلاح و تعدیل شد و الحاقیه لندن در سال ١٩٩٠، الحاقیه کپنهاگ در ١٩٩٢، تطبیقات وین در ١٩٩۵ و الحاقیههای مونترآل در ١٩٩٧ را تجربه کرد. این عزم جهانی در نهایت کارآمدی خود را نشان داد و سایه خطر بزرگی که میرفت حیات بشر را با تهدید جدی مواجه کند، دور کرد. این مثال نشان میدهد که نهتنها باید هشدارهای دانشمندان را جدی گرفت، بلکه برای پیداکردن یک راهحل عملی، به یک عزم جهانی و تنظیم معاهدات حقوقی بینالمللی الزامآور نیاز است. چهبسا نسلهای آینده از اینکه انسانهای قرن ٢١ منابع طبیعی زمین را نابود نکردهاند و سهمی هم برای آنها به میراث گذاشتهاند، بهنیکی یاد کنند.
عرفان کسرایی، پژوهشگر مطالعات علم دانشگاه کاسل
منبع: روزنامه شرق