آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

دریاچه ارومیه؛ مسئولان جز خیره‌ شدن به آسمان کاری نکرده‌اند

 کاهش و تبخیر دوباره آب دریاچه ارومیه در استان آذربایجان غربی بار دیگر مسئله خشک‌ شدن دریاچه، نابودی حیات وحش و پیامدهای اکولوژیک و زیست‌محیطی ناشی از آن را زنده کرده است

 بر اساس آمار منتشرشده «ستاد احیای دریاچه ارومیه» در ١٣مهر١٣٩٩ سطح تراز آب، وسعت دریاچه و حجم آب موجود نسبت به سال ١٣٩٨ و میانگین درازمدت آن، روندی به‌ شدت کاهشی دارد.

 از نظر منصور سهرابی کارشناس اکولوژی، وضعیت فعلی و فرایند خشک‌ شدن دریاچه ارومیه طولانی‌مدت و متاثر از عوامل گوناگونی، از جمله افزایش مساحت زمین‌های کشاورزی در حوضه آب‌ریز دریاچه ارومیه است

کاهش و تبخیر دوباره آب دریاچه ارومیه در استان آذربایجان غربی بار دیگر مسئله خشک‌ شدن دریاچه، نابودی حیات وحش و پیامدهای اکولوژیک و زیست‌محیطی ناشی از آن را زنده کرده و نگرانی‌ها درباره آینده دریاچه، مردم و ساکنان منطقه را نیز به‌ شدت افزایش داده است.

بر اساس آمار منتشرشده «ستاد احیای دریاچه ارومیه» در ١٣مهر١٣٩٩ سطح تراز آب، وسعت دریاچه و حجم آب موجود نسبت به سال ١٣٩٨ و میانگین درازمدت آن، روندی به‌ شدت کاهشی دارد.

«ایران‌وایر» در گفت‌وگو با «منصور سهرابی»، دکترای اگرواکولوژی (بوم‌شناسی کشاورزی) و پژوهش‌گر مقیم آلمان، به وضعیت فعلی و دلایل پایه خشک‌ شدن دریاچه، ناکامی طرح‌ها و راه‌کارهای دولت تا کنون و سوء مدیریت اداری و اجرایی دریاچه ارومیه پرداخته است. 

چاه‌های عمیق، سدها و پل میان‌گذر 

وسعت دریاچه بر اساس کیلومترمربع، در ١٣مهر١٣٩٩ چنان که ستاد احیا دریاچه اعلام کرده است، ٢٧٦٧.٧٢ کیلومترمربع است. در حالی که در سال گذشته و در ١۳مهر١٣٩٨ مساحت دریاچه ٧٩. ٢٨٠٧ کیلومترمربع بوده است. بنابراین، میانگین درازمدت مساحت دریاچه در این تاریخ حدود ٤٤٤٩.٧٣ کیلومترمربع بوده که می‌توان گفت وسعت دریاچه تقریبا نصف شده است. پس اعداد و آمار ستاد احیا جملگی نشان‌گر وخامت اوضاع دریاچه، شکنندگی تراز اکولوژیک و شرایط هولناکی است که یکی از گنجینه‌های زیست‌محیطی ایران را تهدید می‌کند.

احداث پل میان‌گذر «شهید کلانتری» مابین استان‌های آذربایجان‌ غربی و آذربایجان‌ شرقی در شمال غربی ایران که در ٢٧آبان‌١٣٧٨ به بهره‌برادری رسید، دریاچه ارومیه را از وسط دو نیم کرد که از نظر منصور سهرابی یکی از عوامل اصلی تخریب تدریجی و آغاز حرکت دریاچه به‌ سوی خشک‌ شدن بوده است: «این پل در خطرناک‌ترین مکان دریاچه یعنی در گودال لجنی و بین دو گسل اصلی ایجاد شده است که حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ متر لجن یا رس وجود دارد که در واقع موجب تداوم نشست سطح دریاچه بوده و طبق برآوردها ایجاد این پل حدود ١٧ درصد در خشک‌شدن دریاچه نقش داشته است.» 

از نظر این کارشناس اکولوژی، وضعیت فعلی و فرایند خشک‌ شدن دریاچه ارومیه طولانی‌مدت و متاثر از عوامل گوناگونی، از جمله افزایش مساحت زمین‌های کشاورزی در حوضه آب‌ریز دریاچه ارومیه است؛ به طوری که اگر وضعیت حوضه آب‌ریز دریاچه طی ٤ دهه اخیر بررسی شود، درمی‌یابیم که: «مساحت زمین‌های کشاورزی نسبت به گذشته دو برابر شده و ٣٠٠ هزار هکتار زمین کشاورزی که پیش از انقلاب ١٣٥٧ در حوضه آب‌ریز وجود داشته، در حال حاضر به ٦٠٠ هزار هکتار افزایش یافته است؛ بیش از ٨٠ هزار حلقه چاه عمیق و نیمه‌عمیق در حوضه آب‌ریز حفر شده‌، بیش از ٨٨ سد احداث  شده‌اند و اگر سدهایی که در دست مطالعه و اجرا هستند اضافه شوند، تعداد سدهای حوضه به بیش از ١٠٠ سد خواهد رسید.»

تغییر حوضه آب‌ریز و دستکاری در طبیعت

منصور سهرابی باور دارد که انحراف و انتقال آب از حوضه آب‌ریز دریاچه به نقاط دیگر، که بخشی از حق‌آبه دریاچه ارومیه است، یکی دیگر از دلایل پایه بازتولید وضعیت بحرانی دریاچه ارومیه است: «سال‌هاست که حدود ٥ مترمکعب در ثانیه آب از “سد شهید کاظمی” بوکان به تبریز منتقل می‌شود. همچنین در “سد نوروزلو” میان‌دوآب هم امکانی فراهم آمده است که به زودی ٥ مترمکعب دیگر در ثانیه هم آب از آن‌جا به استان آذربایجان شرقی منتقل ‌شود که در مجموع از “زرینه رود” و “سیمینه رود” حدود ١٠ مترمکعب در ثانیه آب به تبریز منتقل خواهد شد.»

وی معتقد است که غیر از انتقال حق‌آبه دریاچه ارومیه به استان آذربایجان‌ شرقی، در مسیر انتقال نیز حدود ٤٥ کارخانه و شهرک صنعتی از این آب استفاده می‌کنند: «زمین‌های شوره‌زار و کم‌بازدهی که در استان آذربایجان شرقی واقع شده‌اند و در مسیر انتقال آب هستند، از این آب برای آبیاری استفاده می‌کنند. نیروگاه‌های حرارتی که در استان آذربایجان شرقی فعال هستند، آب مورد نیاز خود را از این منبع؛ یعنی از آب انتقال‌یافته از سد بوکان تامین می‌کنند. حتی با این آب در کوه‌های عین‌علی تبریز دریاچه و جنگل مصنوعی ایجاد کرده‌اند و بخشی از آب شرب تبریز را نیز تامین می‌کند.»

این پژوهش‌گر بوم‌شناسی کشاورزی می‌گوید اگر انتقال و انحراف حق‌آبه دریاچه ارومیه به آذربایجان شرقی نبود، هر سال نزدیک ٦٠٠ میلیون مترمکعب از این آب‌ها به دریاچه ارومیه وارد می‌شد. گفتنی است که انتقال و انحراف آب از استان کردستان، از سد «سيازا» و سد «قوچم» به دیگر مناطق از جمله همدان و از مریوان به اطراف زنجان به‌ طور غیرمستقیم بر حوضه آبی و حق‌آبه دریاچه ارومیه تاثیر می‌گذارند.

از سوی دیگر، تراز اکولوژیک دریاچه که امکان حیات «آرتمیا»، آبزی کوچک سخت‌پوست و مهم‌ترین موجود ریز دریاچه را ممکن می‌کند، ١٥ میلیارد مترمکعب است و در حال حاضر فقط ٣ میلیارد و صد و شصت میلیون مترمکعب آب در دریاچه وجود دارد، در حالی که برای بازگشت به تراز اکولوژیک به ١٢ میلیارد مترمکعب آب نیاز دارد.

مسئولان جز خیره‌شدن به آسمان کاری نکرده‌اند

منصور سهرابی ضمن اشاره به شکست طرح‌های دولت برای احیای دریاچه، معتقد است که هدف جمهوری اسلامی بازگشت وضعیت دریاچه به تراز اکولوژیک نیست، بلکه حفظ رطوبت دریاچه است. چون اگر دریاچه به حالت «پلایا»؛ یعنی به لایه نمکی و غیر قابل نفوذ تبدیل شود، دیگر قابلیت احیا ندارد: «مسئولان مربوطه تلاش دارند که بارندگی‌های دو سال اخیر را به عنوان طرح‌های کارآمد ستاد احیا جا بزنند، در حالی که بارندگی‌ها در حوضه آب‌ریز دریاچه فقط نابودی آن را به تعویق انداخته است. چون اگر حجم آبی که از طریق بارندگی به دریاچه وارد شده کسر شود، با تلی از طرح‌ها و پروژه‌های شکست‌خورده روبه‌رو خواهیم شد که وضعیت فعلی دریاچه را در پی داشته‌اند. بنابراین، مدیران و مسئولان مربوطه جز خیره‌ شدن به طاق آسمان و انتظار بارش باران و جز باز کردن سدها کاری برای مرطوب باقی ماندن سطح دریاچه از دست‌شان برنمی‌آید.»

وی باور دارد که مدیریت آب در حوضه آب‌ریز دریاچه غیرکارشناسانه و از نوع تخریبی و حتی فتنه‌گرانه و تبعیض‌آمیز بوده است؛ چون: «در کنار دریاچه ارومیه اجازه داده شده که سد “حسنلو” احداث شود و با حق‌آبه دریاچه، زمین‌های کشاورزی که قبلا دیمی بوده و اکنون به آبی تغییر پیدا کرده‌اند، آبیاری شوند. نکته قابل توجه این است که مسئولان مربوطه با برخورد تبیعیض‌آمیز و فتنه‌گرانه خود، از یک سو به کشاورزان ترک آذری اجازه داده که در حاشیه دریاچه ارومیه گیاهان پر مصرف از لحاظ آبی، مثل چغندر قند و ذرت را کشت کنند، اما در منطقه “شارویران” و “شامات” که بخشی از آب‌ریز دریاچه هستند کشاورزان کرد را مجبور کرده گیاهانی که آب کمتری مصرف می‌کنند، کشت کنند.»

سرنوشت دریاچه‌های وان، آرال و ارومیه

این پژوهش‌گر اکولوژی ضمن اشاره به راه‌کار عاجل خروج از ابربحران دریاچه ارومیه، به دریاچه وان در ترکیه و مدیریت موثر منابع آبی اشاره می‌کند و معتقد است: «سطح و میزان حجم آب دریاچه “وان” در ترکیه که حدود ١٦٧ کیلومتر با دریاچه ارومیه فاصله دارد، طی سال‌های گذشته تغییر نیافته، اما طی بیست سال اخیر سطح و حجم آب دریاچه ارومیه کاهش چشم‌گیری داشته است که در واقع این تفاوت ناشی از نوع طرح‌های ناکارآمد و ناکامی مدیریت منابع آبی این حوضه است.»

او باور دارد که قبل از هر چیز باید از آب سدهای ایجادشده، حق‌آبه دریاچه تامین، چاهای غیرمجاز پلمپ، پل میان‌گذر دریاچه تخریب شود و الگوهای کشت‌ تغییر و الگوی کشت بهینه در دستور کار قرار گیرد: «البته رعایت نکات فوق، که شاید ناممکن جلوه کنند، تا حدودی می‌تواند میزان و تراز آب دریاچه را افزایش دهد. اما، تنها کاری که می‌توان در شرایط فعلی انجام داد حفظ یک‌چهارم آب و هدایت حق‌آبه به دریاچه است. به عبارتی دیگر، آب‌هایی که به دریاچه وارد می‌شوند در سطح ١٥٠٠ کیلومتری حفظ و به سمت سطوح شکننده دریاچه هدایت شوند تا از خشک‌ شدن فزاینده بلورهای نمکی و اشباع بیشتر نمک جلوگیری شود. اما حفظ ٥ هزار کیلومترمربع از آب دریاچه با سبک مدیریت فعلی، دریاچه را به سمت خشک‌ شدن خواهد برد و لاجرم آینده‌ای همچون دریاچه آرال را خواهد داشت.»

«آرال» دریاچه‌ای مابین کشور ازبکستان و قزاقستان و یکی از ٤ دریاچه بزرگ جهان بود که حدود ٦٨ هزار کیلومترمربع وسعت داشت و به‌ دلیل طرح‌های توسعه کشاورزی و انحراف آب رود «آمون» و «سیر دریا»، فرایند بیابانی‌ شدن آن از سال ١٩٦٠ آغاز و در سال ١٩٨٠ به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شد. در سال ٢٠٠٤ وسعت دریاچه به یک‌چهارم رسید و در سال ٢٠٠٩ نیز خشک شد. 

ابربحران آینده

وی باور دارد که غیر از بازگرداندن حق‌آبه دریاچه، یکی از چالش‌های جدی و بسیار پیچیده آب‌هایی است که از حوضه آب‌ریز وارد دریاچه می‌شوند: «این آب‌ها در مسیر خود با کودها و سموم شیمیایی که از طریق زمین‌های کشاورزی وارد زه‌کش‌ها شده‌اند، کف دریاچه را مملو از فسفر و نیتروژن می‌کنند که این عناصر جذب‌شده به نمک، گندآبی سمی به‌وجود می‌آورند که غیر از تهدید حیات وحش دریاچه، کل حیات اکولوژیک منطقه را نیز به مخاطره خواهند انداخت.»

این کارشناس اگرواکولوژی ضمن این که باور دارد که مدیریت سرزمین باید مبتنی بر مدیریت کارآمد، متوازن با قابلیت و توان اکولوژیکی منطقه و بر اساس طرح‌های آمایشی باشد، معتقد است که: «کاهش تدریجی و تبخیر آب دریاچه ارومیه به یک ابربحران تبدیل شده و مدیریت سیاسی و اجرایی جمهوری اسلامی، با اقدامات مخرب و فساد مالی مسئولان مربوطه، وضع دریاچه، منابع آبی و سرزمین‌‌های پیرامون آن را با شرایط هولناکی روبه‌رو کرده است. نادیده‌ گرفتن کیفیت طبیعت و پیامدهای ناشی از آن و بی‌اعتنایی به توان اکولوژیک منطقه بر وخامت اوضاع دریاچه افزوده است که تداوم این رویه غیر از خود دریاچه و حیات وحش آن، کل اکوسیستم منطقه را نیز تهدید می‌کند.»

Facebook
Telegram
Twitter
Email