آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

دربارة مسئلة ملی و سیاستِ ملی

مبارزه برای اِلغایِ ستمِ ملی، وظیفة همة نیروهای مترقیِ میهن ماست

مسئلة ملی و مبارزه برضد ستم‌ملی، تابعی از مبارزة سراسری به‌سودِ نیل به آزادی، عدالتِ اجتماعی، استقلال و حقِ حاکمیت ملی ‌است. این پیوند عضوی[اُرگانیک] میان پیکارِ سراسری و همگانی با مبارزة ملی، از سویی به جنبش سراسری نیرو و توانایی مضاعف می‌بخشد و از دیگر سو مسئلة ملی را در مسیرِ درست هدایت می‌کند و تکیه‌گاهی مطمئن برای آن فراهم می‌سازد. علاوه بر این، میان مبارزه در راه الغایِ ستم‌ملی با اقدام‌های نیروهای مشکوک و وابسته به ارتجاع و امپریالیسم- که زیرِ پوشش و نقابِ ”مسئلة ملی“ فعالیت می‌کنند-تفاوت و تمایز ماهوی وجود دارد.

با فرارسیدن سالروزِ برپاییِ حکومت ملی و خودمختار آذربایجان در ۲۱ آذرماه 1324، باردیگر مسئلة ملی، چگونگیِ برخورد صحیح و علمی با آن، و راه‌های حل رفع ستم‌ملی در چارچوبِ منافع جنبش سراسری ضداستبدادی و دمکراتیک مردم ایران، به‌مرکز توجه حزب‌ها و نیروهای مترقی و میهن‌پرست تبدیل شده ‌است، به‌ویژه آنکه بزرگداشتِ جنبش خلقی و ملی ۲۱ آذر با رخ‌داد‌هایی در میهن ما مصادف است که  با سیاستِ اِعمالِ ستم‌ملی از سوی رژیم ولایت فقیه بی‌ارتباط نیست.
جنبشِ ۲۱ آذر و حکومتِ ملی و خودمختار آذربایجان، به رهبری فرقه دموکرات آذربایجان، نمونه‌یی تامل‌‌برانگیز برای درک به‌هم‌پیوستگی و رابطة سرشتی میان مبارزه در راه لغوِ ستم‌ملی و پیکار سراسریِ ضدامپریالیستی و دمکراتیک است. این جنبش، خصلتی دمکراتیک، خلقی و ملی داشت و با ارایه برنامه‌یی به‌سودِ توده‌های محروم، منشاء خدماتی ارزنده در تاریخ میهن ما بوده است. به‌علاوه، جنبش ۲۱ آذر از حمایت و پشتیبانیِ همة حزب‌ها و نیروهای مترقی کشور برخوردار بود. این ‌امر به‌دلیل ماهیتِ برنامه‌های این جنبش و پایبندیِ کامل آن به استقرار دمکراسی و استقلال ملی ایران بود. تجربة جنبش ۲۱ آذر و همین‌طور جنبش دوٌم بهمن کردستان، معیارِ مناسبی برای بررسی و ارایه راهکارهای حل مسئلة ملی به ‌سودِ برابریِ خلق‌ها و تمامیتِ ارضی و یکپارچگیِ میهن ما قلمداد می‌شود.
برخلاف دعوی‌های رژیم ولایت‌فقیه، مسئلة ملی و ستم‌ملی در کشور ما واقعیتی غیرقابل‌چشم‌پوشی‌ است. ستم‌ملی در ایران دارای ویژگی‌ها و مختصه‌های معینی‌ دارد که بدون توجهِ دقیق به ‌آن‌ها نمی‌توان برنامه‌یی مؤثر برای الغای نابرابری و تبعیض ارایه‌ کرد. لنین در اثر خود به‌ نام ”دربارة حق ملت‌ها در تعیین سرنوشت خویش“، بادقت تمام مدخلِ بحث و بررسی پیرامون مسئلة ملی را اجتناب از الگوسازی و ”تعریف‌های مجرد و انتزاعی“ می‌داند و بر آن تأکید ویژه‌ای می‌کند. او یادآوری می‌کند: ”تئوریِ مارکسیستی بی‌چون و چرا ایجاب می‌کند که هنگام تجزیه و تحلیلِ هر مسئلة اجتماعی‌ای، آن مسئلة ابتدا در چارچوبِ تاریخی‌ای معین مطرح گردد و سپس چنانچه سخن برسر یک کشور (مثلاً بر سر برنامه ملی برای این کشور) باشد، خصوصیات مشخصی که در حدود یک دورة معین تاریخی این کشور را از دیگر کشورها متمایز می‌سازد، درنظر گرفته‌شود… کشورهای گوناگون از لحاظ سرعتِ رشدِملی و ترکیبِ ملی اهالی و چگونگیِ استقرار آن‌ها و غیره و غیره نیز از یکدیگر متمایزند. بدون درنظر گرفتن کلیه این شرایط عمومی تاریخی و مشخص دریک کشور معین، مارکسیست‌های این کشور هرگز نخواهند توانست برنامة ملی خود را تنظیم نمایند.“۱
به‌عبارت دیگر، لنین برپایه متدلوژیِ[روش‌شناسیِ] مارکسیستی، خواستار طرح تاریخی و مشخص مسئلة ملی است. بر این اساس، هنگام بررسی موضوع ستم‌ملی در ایران می‌باید برخوردی مشخص و تاریخی همراه با تاکید بر مختصه‌هایِ معین آن داشت. ستم‌ملی در کشور ما محصولِ دورانِ مشخصِ تاریخی‌است. ستم‌ملی و اصولاً مسئلة ملی نتیجة پیدایشِ سرمایه‌‌داری در ایران و نفوذِ سرمایة استعماری و امپریالیستی و رشد و قوامِ سرمایه‌داریِ کمپرادور[وابسته] است. زنده‌یاد رفیق علی گلاویژ، در بررسیِ[مسئلة]  ملی، تاکید می‌کند: ”خاک ایران وطن مشترک هزاران سالة همة خلق‌هایی است که دراین پهنا زندگی می‌کنند. فرهنگِ بزرگ ایران را نمایندگان همه خلق‌های ایران آفریده‌اند و مال مشترک همه آن‌هاست. هر ایرانی در هر گوشة ایران صاحب خانه است و مردمان این سرزمین باهم علاقه روحی و خانوادگی دارند و به‌هیچ‌وجه بیگانگی در کار نیست. و باید دانست که اگر حل مساله ملی در ایران بر روالِ درست قرارگیرد، خلق‌های برادر ایران به‌هم نزدیک‌تر و نزدیک‌تر خواهند شد، زیرا که برای این نزدیکی بسیاری از ریشه‌های تاریخی، روحی و فرهنگی وجود دارد.“ ۲
علاوه بر این‌ها، هنگام بررسی مسئلة ملی، توجه به این نکته ضروری است که: محتوا و اهمیتِ مسئلة ملی درهمة دوران‌ها یکسان نیست. همواره و به‌دقت باید سطحِ تکاملِ جامعه، تناسبِ نیروهای طبقاتی در صحنة داخلی و بین‌المللی، و درجة فعالیتِ توده‌های زحمتکش را محاسبه و منظور داشت.
دراین خصوص، لنین شالودة بینشِ مارکسیستیِ مسئلة ملی را با تاکید بر اینکه ”مارکس برای جنبش‌های ملی هیچ‌گونه مطلقیتی قابل نمی‌شود“ بیان‌ کرده است و می‌نویسد: ”مارکس و انگلس به‌طورکلی به مسئلة ملی بانظر کاملاً نقادانه می‌نگریستند و در ارزیابیِ اهمیتِ آن شرایط تاریخی را درنظر می‌گرفتند.“۳ لنین یادآوری می‌کند: ”پرولتاریا… درعین‌حال که برابریِ حقوق و حقِ یکسان را درمورد تشکیل دولت ملی قبول‌ دارد، در همان‌حال اتحادِ پرولترهای همة ملل را بالاتر و ارزنده‌تر از همه می‌داند و هر گونه خواستِ ملی و هر گونه جداییِ ملی را از نقطه‌نظرِ مبارزة طبقاتیِ کارگران ارزیابی می‌کند.“۴ برپایة چنین برداشتِ علمی‌ای، حزب توده ایران از آغاز فعالیت خود، مبارزه برای رفع ستم‌ملی و تامین برابریِ حقوق کامل خلق‌های ایران را در برنامه‌های خود گنجاند و در راه آن به‌طور خستگی‌ناپذیر رزمیده و می‌رزمد.
مسئلة ملی و مبارزه برضد ستم‌ملی، تابعی از مبارزة سراسری به‌سودِ نیل به آزادی، عدالتِ اجتماعی، استقلال و حقِ حاکمیت ملی ‌است. این پیوند عضوی[اُرگانیک] میان پیکارِ سراسری و همگانی با مبارزة ملی، از سویی به جنبش سراسری نیرو و توانایی مضاعف می‌بخشد و از دیگر سو مسئلة ملی را در مسیرِ درست هدایت می‌کند و تکیه‌گاهی مطمئن برای آن فراهم می‌سازد. علاوه بر این، میان مبارزه در راه الغایِ ستم‌ملی با اقدام‌های نیروهای مشکوک و وابسته به ارتجاع و امپریالیسم- که زیرِ پوشش و نقابِ ”مسئلة ملی“ فعالیت می‌کنند-تفاوت و تمایز ماهوی وجود دارد. سیاستِ رژیم ولایت فقیه به ستم‌ملی در همة ابعاد آن دامن‌زده و پایمال ‌شدنِ حقوقِ خلق‌های ساکن میهن ما را باعث گردیده‌ است. در این زمینه، علی یونسی- وزیر سابق اطلاعات و دستیارِ ویژة رییس‌جمهور جدید در امور اقوام و اقلیت‌های دینی- در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا، ۱۸ آذرماه، یعنی در آستانة سالگرد جنبشِ ۲۱ آذر، نشان‌ می‌‌دهد که درکی صحیح و دیدی روشن پیرامون حلِ مسئله ملی و اصولاً مسئلة ملی در ایران ندارد. او مسئلة ملی را در چارچوب تنگِ تفکرات مذهبی محدود می‌کند و بر حقوقِ مسلم خلق‌های ایران و ستمِ ملی‌ای که برآن‌ها وارد می‌شود چشم می‌بندد. آیا با چنین دیدگاهی چگونه می‌توان گامی عملی و صحیح در جهتِ الغایِ ستم‌ملی و دستیابی به برابریِ کامل خلق‌های ساکن کشور به‌پیش برداشت؟! مبارزه با استبدادِ حاکم و سیاست‌های تبعیض‌آمیز آن، ارتباط تنگاتنگ و گسست ناپذیری با مسئلة ملی و الغایِ ستم‌ملی دارد.
حزب ما، به‌گواهیِ تاریخ آن، مبارزِ ثابت‌قدم و خستگی‌ناپذیرِ رفعِ ستم‌ملی و تامین برابری خلق‌ها بوده و هست. مصوبات کنگرة ششم حزب در زمینه برداشت حزب ما از مسئله ملی در ایران به روشنی تصریح می کند که: ” ایران کشوری است چندین ملیتی (کثیرالمله)، که در آن خلق‌ها و ملیت‌های گوناگون (فارس‌ها، آذربایجانی‌ها، کردها، بلوچ‌ها، عرب‌ها، ترکمن‌ها، ارمنی‌ها، و آشوری‌ها) زندگی می‌کنند، که دارای سرزمین، زبان، آداب و آئین، و رسم‌های ویژه خودند. رشته‌های بسیاری خلق‌های گوناگون کشور ما را به هم پیوند می‌دهند. آن‌ها در درازنای سده‌های متمادی، تاریخ و سرنوشت مشترکی داشته‌اند، و دست در دست هم، در ابداع و ایجاد فرهنگ غنی کشورمان با هم همکاری کرده اند، و در راه استقلال و آزادی میهن مشترک خویش، ایران، دوشادوش هم، فداکاری کرده‌اند.
حزب توده ایران، طرفدارِ برابری کامل حقوق همه خلق‌های ایران و خواهانِ اتحاد داوطلبانه آن‌ها در چارچوب  میهنِ واحد، و بر پایه حفظ تمامیت ارضی ایران، است. بر این اساس، حزب توده ایران، طرفدار سرسخت وحدتِ کشور بر اساس استقرار حکومتی فدرال در ایران، و تأمین حقوق کامل خلق‌های ایران در تعیین سرنوشت خویش، و برخوردار شدن از کلیه حقوق ملی، اجتماعی، و فرهنگی است.“5

——————————————- 
۱.‌ لنین، منتخب آثار [به فارسی]، صفحه‌های ۲۶۱ -۲۶۲؛
۲. علی گلاویژ، “دربارة سیاست ملی حزب توده ایران“، در کتاب چهل سال در سنگر مبارزه، صفحه ۲۳۰ ؛
۳.‌ لنین، منتخب آثار [به فارسی]، صفحه ۲۷۲ ،
۴. همان، صفحه ۲۶۴ .
5. برنامه نوین حزب تودة ایران، مصوب ششمین کنگره حزب، صفحه 20، انتشارات حزب تودة ایران – بهمن ماه 1391

Facebook
Telegram
Twitter
Email