متداد-شهرزاد همتی: برای نوشتن این گزارش یکی از عکسهای پروژه عکاسی آزاده اخلاقی به نام «به روایت شاهد عینی» روی مونیتور نگارنده باز است. جدا از بازیگران در خون غلتیده که برای تصویرسازی روی زمین دراز کشیدهاند، تصویری از مردی در هیبت دانشجویی سر برآورده از سال ۱۳۳۲، با دستانی که بالا گرفته توجه را جلب میکند؛ کف دستان مرد آغشته به خون است. دستان مرد شهادتی است بر التهاب دانشگاه. تصور میکنم مرد جایی مصطفی بزرگ نیا یا شریعت رضوی، یا احمدی قندچی را پیدا کرده. شاید احمد شریعت رضوی باشد که گلوله شکمش را دریده… دانشجو دستش را روی آبشار خونی که از سوراخ قلب شریعت رضوی بیرون میزند و میگذارد تا دستانش شهادت بدهد به بیداری خون. سپس کف دستش را روی دیواری در کمرکش دیواهای سیمانی دانشگاه میچسباند و با خود درباره شهدای دست از جان شسته دانشجویی میخواند.
بنا به گزارش اداره پزشکی قانونی، در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، پیکر ۳ دانشجو برای تشخیص علت مرگ به آنها سپرده میشود؛ گزارش پزشکی قانونی به تفکیک ۳ متوفی از قرار زیر است:
۱. مصطفی بزرگنیا دانشجوی دانشکدهی فنی بر اثر یک گلوله که از طرف راست سینه وارد شده و از زیر بغل چپ او خارج گردیده فوت کرده است. بر اثر این گلوله استخوان بازوی وی به کلی خرد شده و خونریزی زیاد باعث مرگ وی گردیده است. بر پشت شانهی راست مقتول نیز اثر زخم سرنیزه دیده میشود که تا ۱۵ سانتیمتر زیر پوست فرو رفته بود.
۲. شریعترضوی دانشجوی مقتول دیگر به علت زخم سرنیزه فوت کرده است. سرنیزه استخوان ران راست وی را به کلی خرد و شریانها را پاره کرده و در نتیجهی خونریزی زیاد مجروح درگذشته است. یک گلوله نیز به دست راست وی اصابت کرده که جلدی بوده و نمیتوانسته باعث مرگ باشد.
۳. مقتول دیگر احمد قندچی نام دارد و به علت اصابت گلولهای که وارد شکم وی شده و احشا داخلی را پاره کرده، درگذشته است. دیروز و امروز ادارهی پزشکی قانونی با حضور نمایندهی دادسرای نظامی اجساد را معاینه کرد ولی هنوز گزارش رسمی در این زمینه تهیه نگردیده است.»
سه جوان در این دانشکده جان خود را جا گذاشته و شهید شدند تا مبدایی باشد برای حرکتهای دانشجویی. روز جاری شدن آن خونها روز دانشجو نامگذاری شد تا دانشجویان امروز یاد آنها را گرامی بدارند. در طول این سالها دانشگاه در همین روز ۱۶ آذر با رفتارهای متفاوتی مواجه شد. بعضی سال ها این روز را گرامی داشتند و برخی سالها به شهدای این روز اتهامهایی زده شد و روز دانشجو را مسکوت گذاشتند.
پوران شریعت رضوی، خواهر شهید شریعت رضوی، و همسر دکتر علی شریعتی دلیل واقع ۱۶ آذر را اینگونه روایت میکند:
شاه در آن روزها با دعوت از نیکسون برای سفر به ایران میخواست که نشان دهد بعد از کودتا، ایران شرایط آرامی دارد. دانشگاه تهران که اکنون در آن قرار داریم، در آن روز پر از نیروهای نظامی بود. بین چند تن از سربازان و یکی از دانشجویان درگیری پیش میآید. وقتی دانشجویان وارد کلاسها میشوند نیروهای نظامی به دنبال آن دانشجویان وارد کلاسها میشوند و اساتید اجازه ورود سربازان به کلاسها را نمیدهند. بعد از اتمام کلاسها دانشجویان با شعار مرگ بر شاه از کلاسها وارد راهرو میشوند و تیراندازی میشود. برادر من از ناحیه قلب و پا هدف تیراندازی قرار میگیرد و در جا شهید میشود. احمد قندچی هم مجروح میشود و خونریزی شدیدی میکند و موقعی که از دانشگاه خارج میشده هنوز جان داشته است. او به خاطر تاخیر در رساندن به بیمارستان جان خود را از دست میدهد. مصطفی بزرگنیا هم که مورد اصابت گلولهای قرار گرفته بود جان خود را در همین دانشکده از دست میدهد و شهید میشود. آن روز دانشگاه شلوغ بوده و تماما در قرق نظامیها بوده است. در همه جوامع بشری دانشگاه حرمت دارد و نمیشود وارد آنجا شد و خون ریخت. خیلی از دانشجویان شب آن روز در زیرزمینی در دانشگاه مخفی شده بودند و وقتی برادر دیگرم دکتر رضا شریعترضوی سراغ آذر میآید به او می گویند سراغ آذر نگرد او شهید شده است. برادرم را می برند و بی اینکه خبر داشته باشیم در دشت خاوران دفن میکنند. با کمک یکی از اقوام ما که ارتشی بود کارتهایی را گرو گذاشتیم که جنازهها را مجددا تحویل گرفته و در امامزاده عبدالله دفن کنیم. ما و خانواده شهید بزرگنیا و شهید قندچی به حکومت قول دادیم که در مراسم تدفین و تشییع عزیزانمان مانع هرگونه درگیری و شلوغی شویم. این کار انجام شد و جنازهها شبانه در امامزاده عبدالله به خاک سپرده شد. تنها مراسمی که اجازه داشتیم برای آنان برگزار کنیم مجلس چهلم با رعایت شرایطی بود. اجازه ما مشروط به این بود که هر خانواده نمیتوانست بیشتر از ۶۰۰ نفر مدعو برای مراسم ختم داشته باشد.
هرچه از ۱۶ آذر ۱۳۳۲ میگذشت، روایت آن وقایع خونین، و ورود عجیب نیکسون معنای بیشتری پیدا کرد و ماجرا به قدری واضح شد که بخش عمدهای از مردم ۱۶ آذر را روز اعتراض به امپریالیسم نامیدند.
اما آنچه در همه این سالها واضح به نظر میرسد؛ جنبش دانشجویی و روزدانشجو بسته به شرایط تاریخی کشور رنگ و بوی خاص خود را دارد. تلاشها در تمام این سالها نادیده گرفتن دانشجویان است، جایی که میخواهند دانشگاه تهران را که زمانی آن را قلب تپنده سیاست کشور مینامیدند خنثی کنند. در تمامی سالهای اخیر تلاش بر آن بود که جلوی هر حرکت هرچند آرام سیاسی در دانشگاهها گرفته شود. روسای دانشگاههای زیادی تلاش میکردند که فضای دانشگاهها را خالی از هرگونه حرکت سیاسی کنند، این در حالی بود که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، چه میخواستند و چه نمیخواستند دانشگاه از سیاست جدا نبود، حتی برگزاری نماز جمعه، به عنوان نمونه اصیل حرکت عبادی-سیاسی در دانشگاه برگزار میشود.
به هر ترتیب و علیرغم تلاش کسانی که روزی دلواپس بودند و روزی گروه فشار و روزی لباس شخصی، حادثه ۱۶ آذر ۱۳۳۲ به عنوان روز «مقاومت تاریخی» در تاریخ دانشگاه تهران ثبت شده و با وجود آن که عده زیادی نمیخواهند دانشگاه هنوز بخشی از جریان سیاسی کشور است، ناکام از این تلاش، دانشجو هنوز پویاست و چشم امید جامعه به این پویایی برای پاشیدن بذر امیدی که هویت ماست