آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

نگاهی به زندگی پر رنج ولی پر ثمر دانشمند و پدر ریاضیات نوین ایران، استاد پرویز شهریاری

پرویز شهریاری که از آغاز کودکی، از کوره رنج و رزمِ زندگی سربلند برآمده و رفته رفته با ستمِ سرمایه آشناتر شده بود، بزرگ و بزرگ‌تر که شد به درستی دریافت، برای زیستن در جامعه ی سودا زده باید هنرِ ستیزه‌گری را نیز آموخت. او در آغاز دهه ۲۰ خورشیدی، یک چند به گروه باهماد آزادگان و راهبر راستین و برجسته‌ آن احمد کسروی پیوست و هنگامی که دریافت این دانش‌ور و تاریخ نگارِ بزرگ زمانه به جای زیر سازه‌های اقتصادی، روساخت های فرهنگی جامعه را عمده می‌کند، راه خود را از او جدا کرد؛ چه را که به تجربه دریافته بود “یا سوسیالیسم، یا بربریت سرمایه”(رزا لوگزامبورگ)

شهریاری می گفت: “سرمایه داری، استعدادها را می‌کشد و به دنبال زر و زور می‌کشاند. بیماری‌ها و توسعه‌ی روزافزونِ نیروهای نظامی و جنگ افزارها، سلامت جامعه را تهدید می‌کنند. برای بهتر زندگی کردن، راهی جز کنار زدن سرمایه داری از جهان نیست.”

او آرزو می‌کرد همه کودکان و نوجوانان ما زمینه بالندگی یکسانی داشته باشند و با غمِ نان به بی‌راهه نیفتند و” مردمِ خاموش و گاه در خروش” را، سازندگان تاریخ می‌دانست و می گفت این آموزه پردازانِ سرمایه اند “که می‌خواهند جهان را تیره و تار، مردم را ناتوان و راه‌ها را بسته بنمایانند؛ تسلیم آن‌ها نشویم.”

پرویز شهریاری در سپهرِ اندیشه‌هایی از این گونه رزم‌آزما بود که به یک کنش‌گرِ پر تکاپوی سیاسی فرارویید و به راه تابناک حزب توده ایران، حزب طبقه کارگر ایران گام نهاد. او که در سال ۱۳۲۴ در ۱۹ سالگی همراه با ۵۰ رزم‌پوی دیگر به حزب پیوسته بود، چندان پخته و پیکارگر می‌نمود که از یک حوزه‌ی حسّاس حزبی به مسئولیت رفیق زنده یاداحسان طبری سر برآورد. راست این است که بزرگ‌ترین دانش‌وران، سندیکالیست‌ها، هنرمندان، نویسندگان، شاعران، مترجمان، روزنامه‌نگاران، استادان، دبیران،آموزگاران و… که در فرایندِ پیچیده شناختِ سیاسی به آموزه‌های مارکسیسم- لنینیسم می‌رسند، اما یگانه جایگاهِ این اندیشه‌های دوران‌ساز را تنها و تنها در کالبدِ حزب توده ایران می‌یابند و با آن به هم پوشی می‌رسند…

باری، شهریاری در گذرانِ زندگی سیاسی اش به گفته لنین بزرگ “با قلبی گرم و مغزی سرد” (پرشور اما آرام و خون سرد)، شورِ دگرگون‌گری را با خردِ دانش ورانه‌ خود پیوند زد و چنان نستوهانه به پیکار با نا‌هم ترازی‌های اجتماعی برخاست که هفت بار به زندان افتاد.

اپیکور، حکیم برجسته‌ پیشا‌ سقراط یونان می‌گفت:

“از مرگ نمی‌هراسم زیرا، تا زمانی که من در این جا هستم از مرگ خبری نیست و هرگاه مرگ از راه برسد من نیستم که او را ببینم.”

پرویز شهریاری همان مردی که هزاران دانش‌ور فرهیخته‌ی کشور از خرمن شگرفِ دانش‌اش خوشه‌ها برچیده و برخی از آن‌ها هم چون “دکتر فیروز نادری” به ریاست بخش اکتشافات سازمان فضایی ناسا هم رسیده اند، آخرین بار زندان را از ۸ اردیبهشت ۱۳۶۲ در زندان ۳۰۰۰ توحید (کمیته مشترک سابق) تجربه کرد و اینک لگد خور کسانی شده بود که شاید هم برخی‌شان، روزی روزگاری دانش آموز خود او بوده‌اند…

استاد پرویز شهریاری ( زاده ۲ آذر ۱۳۰۵ در کرمان ــ درگذشت ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ در تهران) ریاضیدان، مترجم، نویسنده، معلم، روزنامه نگار، فعال سیاسی و از چهره های ماندگار ایران در زمینهٔ دانش و آموزش بود. این شخصیتِ برجستهٔ عرصه علم و آموزش و فرهنگ و سیاستِ تاریخ معاصر ایران ، بیش از چهارصد جلد کتاب در زمینه‌های ریاضیات، تاریخ، فلسفه و ادبیات تألیف و ترجمه کرده و نیز بیش از هزار عنوان مقاله از او در نشریات مختلف به چاپ رسیده‌است.

با این حال استاد پرویز شهریاری در فیلم مستند «فانوس گلستان» ساخته میلاد درویش می گوید:

«من در همه عمرم معلم بودم، حتی موقعی که در زندان بودم یا در جاهای دیگر… دغدغه من زندگیِ آدم‌ها است و هر کاری که کرده‌ام برای همین بوده‌است.»

Facebook
Telegram
Twitter
Email