آذربایجان دموکرات فرقه سی

Azərbaycan Demokrat Firqəsi

فرقه دموکرات آذربایجان

قیام 29 بهمن سال 1356 مردم تبریز

شالوده رژیم شاهنشاهی را در هم پیچید

مردم آذربایجان در گذر تاریخ نشان داده اند در مقابل زور، ستم و استبداد مقابله کرده و حاضر به کرنش در مقابل بیگانگان نیستند. انقلاب مشروطيت، قيام ستارخان و باقرخان، قيام شيخ محمد خياباني، جنبش 21 آذر و قيام 29 بهمن  نمونه های بارزی از مبارزات ارزنده و تاثیر گذار مردم آذربایجان  می باشد.

در 29 بهمن سال 1356 مردم تبریز با حرکت توده ای بر علیه حکومت  شاهنشاهی، برای اولین بار پس از کودتای ننگین 28 مرداد 1328 باعث شدند تا جو استبدادی  وخفقان حاکم بر کشور را بشکنند.

اعتراض مردم تبریز در 29 بهمن 1356 پس از کشتار در قم شکل گرفت. رژیم سلطنتی که با خیزش مردم آذربایجان احساس خطر  کرده بود، کوشید تا در اذهان عمومی این جنبش را به بیگانه وصل کند. محمد رضا شاه  در این ارتباط به خبرنگاران گفت” این افراد از آن طرف مرز آمده اند و می خواهند ایران را ایرانستان کنند”. گروه های تنگ نظر مذهبی نیز جنبش گسترده مردم تبریز به کشتار طبله های قم در 19 دی 1356 وصل کردند و به آن صرفا  جنبه مذهبی دادند. پر واضح بود که هم به لحاظ سابقه  تاریخی مبارزاتی مردم آذربایجان و هم به حیث طیف شرکت کنندگان در اعتراضات 29 بهمن، این جنبش حرکتی ضد استبدادی و آزادیخواهانه بود. نقش و حضور گسترده دانشجویان، کارگران، روشنفکران انقلابی و دیگر اقشار جامعه بخصوص زنان بیانگر خشم و اعتراض به سالها سرکوب و بی حقوقی های سیستماتیک اعمال شده حکومت دیکتاتوری پهلوی بود. که ساختارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور و از آنجمله آذربایجان  را به ورطه نابودی کشیده بود.

جنبش ها و انقلاباتی که در دهه های گذشته در آذربایجان رخ داده است، نشان از آگاهی ملی و طبقاتی مردم این منطقه است. تاریخ دهه های گذشته گواه آن است که مبارزه در راه درهم شکستن ساختارهای عقب مانده فئودالی  و استبداد حکومتی که مانع جدی در راه پیشرفت و ترقی کشور است. در آذربایجان همواره با نشیب و فرازی ادامه داشته و تا به امروز نیز ادامه دارد. تاثیر و درس آموزی از همین مبارزات است که علیرغم شکست ها باعث  دگرگونی عمیق فکری در لایه های اجتماعی  می  گردد  تا در شرایط مناسب به شکل بهتری بروز کند. شکل گیری جنبشهای اجتماعی، تشکیل  احزاب و  جریانات مترقی، دمکراتیک با افکار آزادی خواهی و عدالت خواهانه و نیز شکل گیری نهادها و تشکلهای کارگری از تاثیرات ارزنده  همین انقلابات و مبارزات نسل های گذشته نشات می گیرد که هر بار زمینه بروز پیدا می کند نسبت به گذشته پخته تر و عمیق تر عمل می نماید. با نگاهی به دستاوردهای  انقلاب مشروطیت  می بینیم که جامعه هم به لحاظ ذهنی و هم به لحاظ عینی این آمادگی را داشت تا ساختارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی عقب مانده و پوسیده  را به نفع مردم تغییر دهد. مشروطه خواهان علیرغم تمام محدودیت ها با تصویب قانون اساسی مشروطه، گام بزرگی در راه تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصاد نوین کشور برداشتند. این تحولات عمیقا از طرف مردم و بخش بزرگی از روحانیون مورد حمایت قرار گرفته بود.بیگانگان که منافع استعماری خود را در خطر دیده بودند، با کودتای ننگین سوم اسفند 1299 رضاخان را سر کار آوردند. با قبضه قدرت توسط رضا خان تحت حمایت انگلیس و ارتجاع داخلی تمامی دست آوردهای مترقی انقلاب مشروطیت که در نتیجه ی مبارزات و جانفشانی هزاران فدائی بر علیه استبداد حاصل شده بود برچیده شد. فضای رعب و وحشت گسترش یافت و زبان آزادیخواهان و معترضین به وضعیت حاکم بریده شد. جنبش آذربایجان برهبری خیابانی، جنبش جنگل برهبری میرزا کوچک خان و سایر جنبشهای و تشکل های  کارگری شکل گرفته همگی سرکوب گردید. با تصویب قانون سیاه رضاخانی کمونیستها، آزادیخواهان، روشنفکران و انقلابیون قتل عام شدند. در سایه ی خفقان و سرکوب جنبش های دمکراتیک با یورش به ساختار فرهنگی، پدیدۀ شوم” یک ملت و یک زبان” را تحت لوای باصطلاح «مدرنیته» به اجرا گذاشتند. بعبارتی تنوع زبانی، فرهنگی و ملی را قلع و قمع نمودند. گسترش فقر و فلاکت و هزاران بدبختی و تبدیل شدن جامعه به دو قطب اقلیت سرمایه و زور به رهبری دربار و اکثریت کارگر و زحمتکش و روستایی تبدیل شد. رضا خان علیرغم شعارهایی که علیه خان ها و فئودال ها داده بود خود به بزرگترین  فئودال کشور تبدیل شد. وضعیت اسفبار روستائیان و دهقانان، جرم و جنایت اربابان و خوانین، همگی در نتیجه ی چپاول و غارت منابع اقتصادی و مالی، فساد و خودکامگی عریان دستگاه رضاخانی در 20 سال دیکتاتوری وی بود.

 پس از وقایع شهریور 1320 و خلع ید رضا شاه، فضای نسبی برای  تشیکل یکسری احزاب که عمده ترین آنها حزب توده ایران بود، بوجو آمد. انتخابات مجلس چهاردهم در آذر 1322 صورت گرفت. پیشه وری که بعنوان نماینده اول تبریز با رای قاطع مردم انتخاب شده بود اعتبار نامه اش بواسطه حضور افرادی که مزدور و حقوق بگیر قدرت های خارجی و مرکز بودند با دسیسه و نیرنگ در مجلس رد شد. پیشه وری بارها در نطق ها و نوشته های خود با تحلیلی که از اوضاع فرهنگی، سیاسی و اقتصادی می داد صراحتأ به این امر مهم که هر گونه تغییر و اصلاح با وجود حکومت وابسته و مزدوران حامی آن و عناصر فرصت طلب ارتجاعی ناممکن و غیر عملی است. پرداخته بود. از اینرو در نطق آتشین خود در 12 شهریور 1324 با برشمردن فساد در قدرت و ثروت حاکمه، دخالت امپریالیستها و درد و رنج مردم که محصول استبداد، سرکوب، اختناق و ارتشاء و یاغیگری حاکمیت وابسته و مزدبگیر آن، با بر شمردن دلایل و اهداف خود از تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان، تاکید می کند، فرقه برای رهایی مردم از یوغ اسارت حکومت خودکامه، کسب آزادی و حقوق دمکراتیک، رفع ستم طبقاتی، ملی و جنسیتی، ایجاد شرایط زندگی انسانی و برابر، پایان بخشیدن به بیعدالتی، نابرابری و ظلم و ستمی که از جانب حکومت وابسته شاه وخوانین و ملاکین که روزگار را بر دهقانان و روستائیان سیاه کرده اند و پایان دادن به هزاران بی حقوقی که در حوضه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بر مردم آذربایجان تحمیل شده است، موجودیت خود را اعلام می کند. پس از قدرت گیری جنبش انقلابی و دمکراتیک آذریایجان در 21 آذر و تأثیر گذاری آن در رشد و آگاهی کارگران، زحمتکشان، دهقانان و بیداری ملی در جامعه ایران، پایه های کاخ فساد شاه و امپریالیسم به لرزه در آمد. یکسال از حکومت فرقه در آذربایجان نگذشته بود که ترس و وحشت این قیام بزرگ و هراس از گسترش عصیان و خشم توده های به تنگ آمده از ظلم و ستم در سراسر ایران برای به زیر کشیدن نظم موجود و پایان دادن به استثمار، استبداد و دیکتاتوری و کسب آزادی و برقراری عدالت، شاه و حامیان آن تحت حمایت آشکار امپریالیسم هار برای نجات خود و حفظ ساختار موجود از طوفان خروش توده ها، در حمله گسترده به آذربایجان با اعدام و تیرباران هزاران فدائی و براه انداختن کشتار وسیع مردم، جنبش را به وحشیانه ترین شکل سرکوب نمودند. با افول جنبش مجددأ سایه سیاه خفقان و دیکتاتوری بر فضای جامعه حاکم گشت. در دوره 27 ماه نخست وزیری مصدق از اردیبهشت 1330  تا مرداد 1232 فضای نسبی برای حضور نیروهای سیاسی بوجود آمد اما دیری نپائید که با ملی شدن صنعت نفت و به خطر افتادن منافع صاحبان سرمایه و زور کودتای ننگین 28 مرداد توسط امپریالیسم و ارتش حکومت دست نشانده برای باز گرداندن تاج و تخت و اوضاع به شرایط اسفبار قبلی، حاکمیت شوم خود را با قبضه ی دوبارۀ قدرت و ثروت بر سرنوشت میلیون ها انسان که از بیدادگری حکومت سرمایه و زور در اسارت و فقر و فلاکت و محروم از ساده ترین حقوق انسانی در رنج و عذاب گرفتار بودند، تحمیل نمایند. هر چند دستگاه سرکوب رژیم با اوجگیری هر قیام و خیزش توده ای شنیع تر، وحشیانه تر و عریانتر از گذشته عمل کرده بود. اما برای مبارزه پایانی نبود. رژیم با این خیال که می تواند با سرکوب سیستماتیک و کشتار و زندان و شکنجه، اراده آهنین و قدرت توده ها را مهار و به تمکین و تبعیت از زور و سلطه وادارد، آتش مبارزه را در جان آزادیخواهان و توده های رنج و زحمت شعله ور تر می کرد.

ظلم و ستم وتعبیض و بیعدالتی و بی حقوقی در حوضه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ملی، که توام با زنجیره ای از برخورد های امنیتی، سرکوب، شکنجه، زندان و کشتار سیستماتیک و سلسله وار در طول بیش از پنج دهه حاکمیت پهلوی از کودتای ننگین سوم اسفند 1299 رضا خان بر توده های آذربایجان و دیگر ملل ایران بخصوص کارگران، زحمتکشان و آزادیخواهان اعمال گردیده بود، در قیام 29 بهمن با فریاد خروشان کارگران، زنان، جوانان و دانشجویان، روشنفکران و کسبه تبریز تبلور پیدا کرد. از آنجا که آذربایجان بعنوان مرکز قیام ها و خیزش های آزادیخواهانه، عدالت طلبانه و ضد استبدادی، همواره نقطه عطف انقلابات در ایران بوده است. رژیم با آگاهی به این موضوع بلافاصله با تشکیل ستاد بحران، ماشین سرکوب امنیتی- اطلاعاتی خود را روانه خیابانها برای سرکوب و مهار توده ها کرد تا با بخون کشیدن و سرکوب این قیام و ایجاد رعب و وحشت مجددأ بتواند بر پایه های کاخ استبداد و دیکتاتوری تکیه زند. غافل از اینکه قیام خونین 29 بهمن تبریز جرقۀ آغاز خیزش سراسری توده های ستمدیدۀ کار و زحمت، آزادیخواهان و اتقلابیونی بود که بر علیه حاکمیت سرمایه،  ترور و سرکوب شوریده بودند و ندای آزادی و سرنگونی رژیم را فریاد سر می دادند. بعد از قیام 29 بهمن تبریز بود که باشکسته شدن نسبی فضای امنیتی و خفقان و فرو ریختن ترس توده ها بویژه کارگران، زنان و جوانان و دانشجویان، خیزشها و اعتراضات و اعتصابات، گسترده تر و هسته های مبارزاتی مخفی و علنی در کارخانه ها، دانشگاهها، مدارس، ادارات دولتی و محل های کار و … سازمان یافته تر گردید و شعله های مبارزه افروخته تر شد. و پس از یک سال مبارزه ی بی امان در 22 بهمن 1357 با فروریختن بنیان کاخ ظلم، دیکتاتور سرنگون گردید.h

Facebook
Telegram
Twitter
Email